اندیشه دفاعی - امنیتی

مبانی و اصول انسان شناسی در اندیشه دفاعی – امنیتی امام خمینی (ره)؛(در یک نگاه)

سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی
۱۹ شهریور ۱۴۰۱ | ۱۹:۰۳ نشر علم
تعداد بازدید:۴۸۲
مبانی و اصول انسان شناسی در اندیشه دفاعی – امنیتی امام خمینی (ره)؛(در یک نگاه)

متن حاضر خلاصه طرح پژوهشی تحت عنوان «مبانی و اصول انسان شناسی در اندیشه دفاعی امنیتی امام خمینی (ره)» است که در سال ۱۳۹۷ با راهنمایی سرتیپ دوم پاسدار دکتر فرزندی توسط آقای علیرضا خوش بیان (کسر خدمت) انجام شده است.

انسان موجود پیچیده و استثنایی در عالم خلقت می‌باشد و شخصیت انسان دارای ابعاد گوناگونی است که با تفکر در آن بنا بر حدیث قدسی به پروردگار و قدرت لایزال الهی پی برده خواهد شد. (من عرف نفسه فقد عرف ربه). استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب انسان در قرآن می‌گوید: «انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد. انسان اسلام تنها یک‏ حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه می‏رود و سخن‏ می‏گوید نیست، این موجود از نظر قرآن ژرف‏تر و مرموزتر از این است که‏ بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد.» (مطهری، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۲۶۸)

این انسان که دارای ابعاد گوناگونی است نیاز های فراوانی نیز دارد، از نیاز های مادی تا معنوی که بتواند به انسان بودن خود ادامه دهد. انسان تنها موجودی است که در عین نیازمندی محض می خواهد باشد.تمام تأسیسات تربیتی، مکتب های اخلاقی و تعلیمات دینی و مذهبی برای راهنمایی انسان است که آینده خودش را چگونه بسازد و چگونه شکل دهد. اگر به نقش موثر انسان در ساختن آینده خویش قائل نباشیم اساس دعوت انبیا عبث خواهد بود واین انسان نیازمند همه چیز و همه جا از ابتدای خلقت در فکر و اندیشه دفاعی دست به اقدامات زده و خواهد زدکه هر گاه در محدوده تفکر الهی قرار داشته بدون آسیب به دیگران به زندگی و تکامل خود راه مستقیم را طی کرده و می کند و هرگاه در این تفکر و اندیشه دفاعی به دور از فطرت و دستورات دینی و الهی گام برداشته نه اینکه به امنیت نرسیده بلکه موجب آسیب رساندن از سر زیاده خواهی به دیگران نیز شده است. در طول تاریخ بشریت نسخه ها و دستورات و نظریه‌های مختلفی برای دفاع و امنیت بشر توسط افراد و نظریه پردازان مختلف ارائه شده که امروز بعضی از نظریه‌ها موجب سقوط انسانیت انسان و بعضی موجب رشد و تعالی شده است. وجود امنیت برای بشر از جمله نیاز های اساسی و اولیه است که از بدو خلقت بشر به آن نیازمند بوده و تا به حال نیز در ابعاد مختلف این نیازمندی خود نمایی کرده است. اندیشمندان معاصر نیز نظریه های زیادی در باب امنیت و دفاع از جسم و فکر انسان ها مطرح کرده اند. در همین راستا، انسان شناسی در اندیشه دفاعی امنیتی امام خمینی (ره) بررسی می شود.

  • انسان شناسی

هر منظومه ی معرفتی را که به بررسی انسان و یا بعد یا ابعادی از وجود انسان و یا گروه و قشر خاصی از انسانها می پردازد، می توان انسان شناسی نامید. انسان شناسی انواع مختلف و متنوعی دارد که به لحاظ روش و یا نوع نگرش، از یکدیگر متمایز می شوند. انسان شناسی را می توان بر اساس روش به انسان شناسی تجربی، عرفانی، فلسفی و دینی تقسیم کرد و با توجه به نوع نگرش، به انسان شناسی کلان یا کل نگر و انسان شناسی خرد یا جزء نگر دسته بندی نمود.

  • دفاع

دفاع از نظر لغوی عبارت است از حمایت کردن از کسی، بدی و آزاری را از خود یا دیگری دور کردن، وطن، ناموس و حقوق خود را از دستبرد دشمن حفظ کردن هم معنی شده است. (جعفری، ۱۳۷۹: ۷) برای دفاع تعاریف و معانی گسترده‌ای وجود دارد که هر کدام از تعاریف و معانی از جانب تقسیم بندی که در مورد دفاع انجام داده‌اند آن را به نحو گوناگون تعریف کرده‌اند و دفاع را به انواع مختلف و در سطوح گوناگون تعریف کرده‌اند. دفاع از مصدر باب مفاعله است از دفع که به معنای: دادن، کنار کردن و حمایت نمودن است این کلمه چون با «الی» متعدّی شود به معنی دادن است، مثل: «فادفعوا الیهم اموالهم» و چون با «عن» متعدّی شود به معنی حمایت و یاری نمودن است مانند: «ان الله یدافع عن الذین آمنوا» و چون به نفسه متعدّی شود به معنی کنار و دور کردن است. (قریشی، ج .۱: ۳۵)، دفاع در اصطلاح نظامی راه و روشی است که در جنگ‌ها برای دور کردن و از بین بردن دشمن بکار گرفته می‌شود. (المنجد: ۲۱۸)، کلمه دفع و مشتقات آن ۱۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.(المعجم: ۲۶۰).

  • امنیت

در تعریف لغوی، امنیت عبارت است از؛ محافظت در برابر خطر، احساس ایمنی و رهایی از تردید. در فرهنگ لغات، امنیت به معنای ایمن شدن، در امان بودن و بدون بیم و هراس بودن آمده است. به عنوان مثال در فرهنگ معین، امنیت به معنای ایمن شدن، در امان بودن و بی بیمی تعریف شده است، در فرهنگ عمید به معنای ایمنی، آرامش و آسودگی آماده است و در فرهنگ المنجد، اطمینان و آرامش خاطر معنا شده است. (زین آبادی، ۱۳۹۱: ۷۰) امنیت در لغت به معنای نبود خوف و ترس، ایمنی، آرزو و امید، در امان بودن، آرامش، صلح، آسودگی، ایمن بودن و امن است. (واژه یاب: معادل حرف ابجد ۵۰۱)، که به معنای «رهایی از ترس یا نگرانی»، و یا «امان»، «اطمینان»، «حفاظت» و «صیانت» به کار رفته است. (افتخاری، ۱۳۹۱: ۸۰) فرهنگ انگلیسی آکسفورد، «امنیت» را داشتن اطمینان یا دلیلی برای اطمینان، ایمنی و قطعی می داند. پس در ریشه کلمه امنیت، آسودگی از ناامنی با کسب و تملک معرفت، اطمینان به قابل پیش بینی بودن امور و اطلاع از نظم عینی وجود دارد. (سوئینی، ۱۳۹۰: ۶۱- ۵۵) امنیت در زبان عربی در مقابل واژه «خوف» قرار دارد (عطارزاده، ۱۳۸۶: ۷۵) و از ریشه ی «امن» به معنای در امان بودن و مصون بودن از هرگونه تعرض و در آرامش و آسودگی بودن از هرگونه تهدید و ترس می باشد. (جهان بزرگی، ۱۳۸۸: ۳۱) خود واژه امن به معنای ایمن شدن و آرامش خاطر و ایمنی، آرامش قلب و خاطر جمع بودن است. واژه ایمان که به معنای باور و یقین قلبی است، از ریشه امن أخذ شده است و در ادبیات قرآنی یکی از صفات حق تعالی، مؤمن است. در دعای جوشن کبیر حضرت حق تعالی با صفت «ذالامن» و «الأمان» به معنای صاحب امنیت و امان دهی یاد شده است. (ترابی، ۱۳۸۶: ۱۲۱) بنابراین، از آنجایی که امنیت از واژه اَمن گرفته شده است و با آن هم ریشه و معنای هر دو یکی می باشد، پس امنیت مترادف با «در امان ماندن» است و هنگامی عینیت پیدا می کند که از عوامل و موجبات ترس و وحشت خبری نباشد. (صادقیان، ۱۳۸۴: ۷۰)

  • اندیشه دفاعی

از اندیشه ی دفاعی دو تعریف عام و خاص (معرفت شناسانه) میتوان ارائه کرد.تعریف عام به معنای هرگونه تفکر درباره ی امر دفاعی و از تعریف خاص به معنای «هرگونه اندیشه ی منسجم، دارای چارچوب نظری، اصولی و مستدل و با اهمیت در مورد امور دفاعی» است. منظور از امر دفاعی نیز اموری است که به گونه ای با موجودیت و بقای یک سرزمین و حفظ حاکمیت ارتباط دارد. از این منظر، اندیشه ی دفاعی، ارتباط وثیقی با اندیشه ی سیاسی و اجتماعی اندیشمند دارد و در ذیل آنها قرار می گیرد؛ به عبارتی، اگر ملتی قائل به نظام سازی و گشایش ساختارهای سیاسی و حکومتی مبتنی بر باورها و ارزش های اعتقادی خود باشد، بدون شک در درون تامل های اندیشه ای رهبران فکری آن جامعه باید نیم نگاهی نیم نگاهی نیز به مسئله تدبیر امور دفاعی وجود داشته باشد. (جمشیدی، ۱۳۸۳: ۲۸ و ۲۹) اندیشه ی دفاعی یا نظامی مانند هر اندیشه ای متشکل از سه عنصر «ایده های بنیادین»، «اصول» و «نظام مند بودگی» می باشند. ایده های بنیادین، پایدار و ماندگار هستند و به مفروض یا باورهایی اشاره دارند که اصول را در سبک و شیوه ی مدیریت نیروها در امور مربوط به زمان جنگ و صلح، تعریف می نماید.اصل هر چیزی هر آن چیزی است که وجود آن چیز بسته به آن باشد.کار ویژه ی عمده ی تعیین اصول هر مقوله ای، پی ریزی شالوده ای است که بتوان با اتکای به آن، ساختارهای لازم را ایجاد کرد. نظر به چنین اهمیتی اندیشه ی دفاعی نیز باید دارای اصولی باشد تا بتواند از کارکرد لازم برخوردار باشد. هر اندیشه ای باید نظام مند باشد؛ به عبارتی اجرای هر نظام اندیشه ای «ذهنیت اندیشمند» باید به لحاظ ماهیت و کارکرد دارای سازگاری باشد. (عسگری، چارچوب نظری اندیشه نظامی، ماهنامه مطالعات راهبردی، مهر ۱۳۸۹: ص ۱۳-۱۴)

  • اندیشه امنیتی

اندیشه امنیتی مبتنی بر دو کلید واژه اندیشه و امنیت است. که اندیشه مبتنی بر حرکت ذهن از مجهولات به سمت معلومات می‌باشد که دارای ساختار منطقی انسجام ساختاری مبانی اندیشگی و همخوانی استدالات می‌باشد و مراد از اندیشه یک زمامدار مجموعه‌ی تفکرات منطقی در مورد مسائل مختلف می‌باشد که داری همبستگی و مبانی مشترک و فاقد تعارض در معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی و هستی‌شناسی می‌باشد به عنوان مثال اندیشه‌ی امام خمینی (ره) ناظر بر مجموعه‌ی آراء بیانات و مکتوبات و اندیشه ایشان پیرامون آن مسئله خاص می‌باشد که در این تحقیق مباحث فرهنگی و اجتماعی می‌باشد از این رو امنیت به عنوان آرامش خاطر و آسایش و رهایی از تهدیدات موجود است که در زمینه‌ی فرهنگی و اجتماعی با روش نرم صورت می‌پذیرد که با ارزش‌هایی که مخالف با نظام فکری در یک جامعه‌ای باشد آن جامعه دچار تزلزل امنیتی می‌شود که راهکارهای رهبران، در این زمینه می‌تواند به حفظ امنیت فرهنگی و اجتماعی راه گشا و راهنما باشد. ترکیب اندیشه‌ی امنیتی به معنای مجموعه‌ی منسجمی از آراء و اندیشه‌ی مرتبط با حوزه‌ی دفاع و امنیت می‌باشد که قابلیت‌های عملیاتی نمودن را دارا می‌باشد که با توجه به بررسی های اندیشه‌های امام (ره) در این زمینه اندیشه‌ی امنیتی به معنای بررسی اندیشه های امنیتی امام خمینی (ره) در این زمینه می‌باشد که دارای اصول و مبانی، روش و شاخص‌های متمایز از سایر مکاتب اندیشمندان و فلاسفه دیگر می‌باشد.

  • حضرت امام خمینی (ره)

نام اصلی حضرت امام خمینی (ره)، سید روح الله و فامیلی ایشان موسوی مصطفوی است. وی در ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ هجری شمسی در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی دیده به جهان گشود. (انصاری، ۱۳۷۴: ۱۴)، معروفیت ایشان به خمینی به جهت است که در حوزه های علمیه آقایان نه با نام خانوادگی بلکه با نام شهرستان محل تولد شهرت پیدا می کنند. پیشوند امام (به معنای رهبر و پیشوا) از آن جهت به لفظ خمینی آورده شده که انقلاب اسلامی ایران با رهبری و زعامت ایشان تحقق یافت لذا واژه امام تنها به خمینی اضافه گردید. (همان: ۷)، امام خمینی (ره) در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ هجری شمسی وفات یافتند. (همان: ۱۹۲)

انسان در دین اسلام

انسان از دیدگاه جهان‌بینی اسلامی دارای ابعاد مرموز و پیچیده‌ای است که تا کنون بسیاری از آنها ناشناخته مانده است و در حقیقت: «انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد.انسان اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه می رود و سخن می گوید نیست؛ این موجود از نظر قرآن ژرف تر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد.» (مطهری،۷:۱۳۶۸)  در قرآن مجید به این نکته اشاره شده است که: در وجود انسان، دو نوع گرایش وجود دارد؛ می‌تواند رشد کند، تعالی یابد و به مقام انسانیت برسد و می‌تواند تنزل یابد و در حیوانیت غرق گردد و می‌تواند بر غریزه‌اش غلبه کند و تمام وجودش وظیفه شود و از ملائک نیز فراتر رود و می‌تواند مغلوب غرایز شود و به حیوانات ملحق گردد و همانند آیه قرآن، از حیوانات نیز گمراه‌تر و فروتر گردد: اولئکَ کالأنعامِ بَل هُم أضَلُّ (آن‌ها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‌ترند.) (الأعراف: 179)

انسان توانایی آن را دارد که استعدادهای بالقوه خویش را به فعلیت و وقوع برساند و توانایی ساختن وجود خویش را دارد و حکمت و فلسفه وجود او را می‌توان همین عینیت بخشیدن به استعدادهایش دانست: «انسان می‌تواند و باید خود را بسازد و شرافت وی در همین توانایی و خودسازی خلاصه می‌شود. فلسفه وجودی احکام و عبادات، وجود همین استعداد در انسان هست. به بیان دیگر، انسان از نظر اسلام، پیوسته در حال «شدن» است و به خویشتن سازی می پردازد.» (شعاری نژاد،۲۶۴،۲۶۳:۱۳۷۷)

در قرآن مجید، به این موضوع اشاره‌شده که انسان، خلیفه و جانشین حق تعالی است؛ خلیفه بودن انسان نشان‌دهنده کرامت و فضیلت مقام انسان است که لیاقت چنین خلافتی را کسب کرده است: و إذ قالَ ربّکَ لِلملَئکةِ إنّی جاعلُ فی الأّرضِ خلیفةً (بیاد آر آنگاه که پروردگار تو به ملائکه فرمود من در زمین خلیفه برگمارم.) (بقره: 30)

و ما خلقتُ الجنَّ و الإِنسَ إلّا لِیَعبُدُونِ (و ما جن و انس را نیافریدم مگر برای پرستش من.) (الذاریات: ۵۶)

قرآن به انسان این‌گونه می‌نگرد که انسان، محور اصلی است و همه چیز مسخر و تحت سلطه و فرمان اوست: أَلَم تَرَوا أَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکُم مّا فی السَّمواتِ و ما فی الأَرضِ (آیا شما مردم به حس مشاهده نمی‌کنید که خدا انواع موجوداتی که در آسمان‌ها و زمین است برای شما مسخر کرده.) (لقمان: ۲۰)

ابعاد وجودی انسان

با نظر در آیات قرآن با این حقیقت روبرو می شویم که انسان دارای دو بعد مهم و اصلی، یعنی بعد معنوی و بعد جسمانی است.

قرآن کریم در سوره سجده به خلقت انسان اشاره نموده، می فرماید: الَّذِی أَحْسنَ کلَّ شیْ‏ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الانسنِ مِن طِینٍ - ثُمَّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سلَلَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِینٍ - ثُمَّ سوَّاتُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السمْعَ وَ الأَبْصرَ وَ الأَفْئِدَةَ قَلِیلاً مَّا تَشکُرُونَ.(سجده: ۷ الی ۹) او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید؛ و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد؛ سپس نسل او را از عصاره‏ای از آب ناچیز و بی‏قدر آفرید. سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید؛ و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد؛ امّا کمتر شکر نعمتهای او را بجا می‏آورید!

امور فطری و طبیعت انسان

قرآن انسان را موجودی دو بعدی معرفی می کند. یکی بعد فطرت و دیگری بعد طبیعت.

الف) بعد فطرت

«فطرت» واژه ای عربی از ماده «ف، ط، ر» بر وزن «فِعلة» است که برای بیان حالت فعل (چگونگی کار) استعمال می شود. (المصباح المنیر، ص ۴۷۶) («فَطَرَ» به معنی شکافتن و آفریدن ابتدایی و بدون پیشینه (ابداعی) (لسان العرب، ص ۲۵۸) و گشودن و ابراز کردن است. (معجم المقاییس اللغة، ص ۵۱۰) واژه فطرت با دیگر مشتقات آن حدود ۲۰ بار در قرآن مجید به کار رفته است که در برخی موارد به معنای لغوی آن است، مانند: «اَفِی اللّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ»؛ (ابراهیم: ۱۰) آیا در [وجود [خدا که آفریننده آسمانها و زمین است [می توان] شک کرد.» و مانند: «اِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ»؛ (انفطار: ۱) هنگامی که آسمان شکافته و قطعه قطعه شود. راغب اصفهانی می‌گوید: فطر ایجاد و ابداع یک چیز بر هیأت و کیفیت خاصی است که اقتضای فعلی از افعال را دارد؛ پس این آیه شریفه که می‌فرماید: فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا، فطرتی است که خداوند انسان‌ها را بر آن آفریده (روم: ۳۰) و اشاره است به این‌که مردم را به گونه‌ای خلق و ایجاد کرده است که معرفت و شناخت خدا و ایمان به او در آن‌ها وجود دارد. (راغب اصفهانی: ص ۳۹۶)

ب) بعد طبیعت (مثبت و منفی)

«طبیعت» معمولاً در مورد بی‌جان‌ها به کار برده می‌شود؛ البته در مورد جاندارها هم به کار می‌رود، ولی در مورد بی‌جان‌ها اختصاصاً به کار می‌رود مثلاً می‌گوییم طبیعت «آب» چنین است که آتش را خاموش می‌کند. به هر صورت، بشر به خواص یک ماده که آن ماده را از دیگر اشیا متمایز می‌سازد «طبیعت» می‌گوید. طبیعت‌، به سرشت و حالتی گفته‌ می‌شود که‌ اشیای‌ مادّی‌ بر آن نهاده‌ و آفریده‌ شده‌اند. ویژگی‌ این‌ اصطلاح‌ کاربرد آن‌ برای‌ غیرجانداران‌ است‌، و اگر برای‌ جانداری‌ از این‌ کلمه‌ استفاده‌ شود، به‌آن‌ جنبه‌ای‌ از او توجه‌ شده‌ است‌ که‌ با غیر جانداران‌، مشترک‌است‌. به‌ نظر می‌رسد که‌ در تعریف‌ طبیعت‌، غیر از این‌ نتوان‌ گفت‌.بویژه‌ آنکه‌ کسانی‌ مانند شهید مطهری‌ نیز از این‌ تعریف‌ به‌ حق‌جانبداری‌ کرده‌اند. آنچه‌ در کتابهای‌ روایی‌ و لغت‌ نیز آمده‌ است‌، بر همان‌ تعریف‌ صحه‌ می‌گذارد. مثلاًدر مجمع‌ البحرین‌می‌خوانیم‌: والطبیعه‌، مزاج‌ الانسان‌ المرکب‌ من‌ الاخلاط‌ (مجمع البحرین، ج ۴، ص ۳۶۷) مزاج انسان را که آمیزه‌ای‌ از اخلاط‌ است‌، طبیعت‌ گویند. از طرفی‌ می‌دانیم‌ که‌ مزاج‌ انسان‌، به‌ عنوان‌ یک‌ عنصر بدنی‌ وجسمی‌ که‌ بی‌جان‌ است‌، لحاظ‌ می‌گردد. وفی حدیث ابی‌الحسن (علیه‌ السلام‌) طبایع‌ الجسم‌ علی‌ اربعه‌ٍ: منها الهواء الذی‌ لا تهیا النفس‌ الابه‌ و بنسیمه‌ و یخرج‌ ما فی‌ الجسم‌من‌ داء وعفونه‌ و الارض‌ التی‌ انه‌ یصیر التی‌ قد تولد الیبس‌ والحراره‌، والطعام‌ و منه‌ یتولد الدم‌ الا تری‌ انه‌ یصیر الی‌ المعده‌ِ فتعمل‌به‌ حتی‌ یلین‌ ثم‌ یصفو فتأخذ الطبیعه‌ صفوه‌ و ماتم‌ تنحدر مع‌ الثقل‌ والماء و هو یولد البلغم‌. (الکافی، ج ۸، ص ۲۳۰)

مؤلف کتاب پیش‌گفته‌، پس از نقل‌ کامل‌ حدیث‌، به‌ شرح‌ و بیان‌برخی‌ از شارحان‌ اشاره‌ می‌کند. آنچه‌ در پی‌ می‌آید، دریافت‌های‌شارحان‌، از حدیث‌ یاد شده‌ است‌: «طبایع‌، جمع‌ طبیعت‌ است‌. از اضافه‌ آن‌ به‌ جسم‌ (طبایع‌الجسم‌) چنین‌ برمی‌آید که‌ مراد از آن‌ ساختار بشری‌ و جسمانی‌انسان‌ است‌، که‌ بر چهار رکن‌ استوار است‌:

۱ هوا و نسیم که حیات جسمانی‌ بشر، بسته‌ بدان‌ است‌، و درد وعفونت‌ را از جسم‌ بیرون‌ می‌کند؛ ۲ زمین‌ که‌ مولّد خشکی‌ و حرارت‌ است‌؛ (حرارت‌، از آن‌ روی‌ که‌گرمای‌ خورشید را برای‌ انسان‌ ذخیره‌ کرده‌ بدو می‌تاباند) ۳ غذا که‌ ماده‌ و مایه‌ خون‌ در بدن‌ است‌؛ زیرا غذا پس‌ از آنکه‌وارد معده‌ انسان‌ می‌شود، نخست‌ نرم‌، سپس‌ صاف‌ و پالایش‌ یافته‌می‌شود. آنگاه‌ دستگاه‌ گوارش‌ (بخشی‌ از طبیعت‌ بدن‌) مقداری‌ ازغذا را که‌ صاف‌ و پالوده‌ شده‌ است‌، جذب‌ کرده‌ باقیمانده‌ را دفع‌می‌کند. ۴ آب‌، که‌ بلغم‌ را می‌آفریند.»

مبنای انسان شناسی متعالیه در اندیشه دفاعی- امنیتی امام خمینی (ره)

انسان شناسی امام خمینی (ره) بخشی از هستی شناسی توحیدی اوست که می توان آن را انسان شناسی متعالیه دانست؛ زیرا ایشان انسان را در کلیت هستی و به عنوان بخش اساسی آن مورد توجه قرار می دهند. در این نگاه، انسان به عنوان آفریدة خداوند متعال در نظر گرفته می شود که به دلیل برخورداری از قوة ناطقه، توان اندیشیدن و برخورداری از آزادی، توان اخذ تصمیم و انتخاب راه را دارد؛ (اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)؛ ص ۱۶۱ - ۱۶۲) لذا امام خمینی (ره) خودِ انسان را اساس همة شکست ها و پیروزی ها، رهایی و رستگاری اخروی و سعادت و شقاوت می داند. به ویژه که برای «باور انسان» نقش اساسی قائل است و باور انسان را اساس تمام امور می داند.(صحیفه امام؛ ج :۱۴؛ ص: ۳۰۶)

امام خمینی (ره) با تمایز و بر شمردن ویژگی های انسان با سایر موجودات، جایگاه ویژه ای برای انسان در نظام خلقت ترسیم می کند به طوری که امکان ترقی و تعالی برایش قائل است. (همان؛ ج: ۴؛ ص: ۱۸۵)

به تعبیر امام خمینی (ره)، برتری انسان از سایر موجودات در دو بُعد ادراکات و غایات ادراکات است. بدین معنی که ادراکات انسان تقریباً نامتناهی است، زیرا در انسان قوة عاقله وجود دارد؛ همچنین در اهداف و غایات ادراکاتش نیز حد مشخصی وجود ندارد. (همان) یکی از ویژگی های انسان نسبت به سایر موجودات، جهات عالی اوست، که انسانیت، کرامت و برتری او را تضمین می کند و او را از مرز حیوانیت فراتر می برد. به اعتقاد امام نیز انسان به طور کلی دارای دو بُعد یا دو جنبة معنوی و ظاهری است. جنبة ظاهری آن، جسم، ماده یا بُعد حیوانی است. جنبة معنوی آن نیز همان بعد روحی و ماورایی آن است. (همان؛ ج: ۸؛ ص: ۲۵۴) در واقع ایشان انسان را دارای ابعاد گوناگون نباتی، حیوانی، معنوی، تجرد باطنی، تعقّل و بالاتر از آن می ‌داند. (همان؛ ج: ۳؛ ص :۲۱۸) لذا به تعبیر امام خمینی (ره): انسان مثل حیوانات نیست که یک حد حیوانی داشته باشد و تمام بشود. انسان یک حد مافوق حیوانی و یک مراتب مافوق حیوانی، مافوق عقل [دارد] تا برسد به مقامی که نمی توانیم از آن تعبیر کنیم.(صحیفه امام؛ ج: ۴؛ ص: ۱۸۶) بنابراین انسان در دیدگاه امام خمینی (ره) موجودی است که بالقوه توانایی و استعداد رسیدن به بالاترین مراتب کمال و درجات معنوی و بحر کبریایی را داراست؛ اما با حرکت در مسیر صحیح و تزکیه و تهذیب نفس است که می تواند به آن مقام دست یابد و در صورت انحراف، از پست ترین موجودات، پست ‌تر می ‌گردد. (همان؛ ج: ۷؛ ص: ۵۳۲؛ و ج :۱۰؛ ص: ۴۴۶؛ و ج: ۱۴؛ ص: ۱۵۴) لذا از دیدگاه امام خمینی (ره)، انسان در بین مخلوقات تنها موجودی است که از دو طرف تنزل و تعالی بی ‌انتهاست. یعنی هم می ‌تواند در مرتبه ‌ای پست ‌تر از حیوان قرار می ‌گیرد و هم می ‌تواند خلیفة الله باشد و از این روست که می ‌فرماید: انسان، موجود متحرک است؛ از مرتبة طبیعت تا مرتبة غیب، تا فنا در الوهیت. (صحیفه امام؛ ج: ۷؛ ص: ۳۳۸)

بر همین مبناست که ایشان انسان را اسم اعظم الهی، عالم صغیر و عصارة هستی می داند. (همان؛ ج: ۸؛ ص: ۲۵۴ و ۳۲۵) همچنین با توجه به جهان بینی توحیدی امام خمینی (ره)، جهان و از جمله انسان، مخلوق خدا و نیازمند اوست و عقل و خرد وی نیز به گونه ای نیست که در تشخیص ابعاد مختلف و حقوق خویش خودکفا باشد، بلکه عقلی غایت مدار است که از پشتوانه وحی برخوردار است. بنابراین ارتباط با خدا، از جمله احتیاجات غیر قابل انکار نوع انسان به شمار می رود و «امامت» رشته ‌ای است که این ارتباط را حفظ می ‌کند. (اندیشه سیاسی امام خمینی؛ ص: ۱۵۷) به همین دلیل ولایت و رهبری ائمه در نگاه امام جایگاه والایی دارد و از ضروریات دین به شمار می ‌آید. همچنین در انسان ‌شناسی امام خمینی (ره)، آفرینش ابتدایی انسان با فطرتی خوب و خدایی است و انسان به حسب فطرت الهی و انسانی خود، گرایش به خیر و خوبی دارد. لذا می ‌فرماید: انسان؛ … از اول با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهی به دنیا آمده… که همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیت ‌هاست که یا همین فطرت را شکوفا می کنند؛ و یا جلوی شکوفایی فطرت را می ‌گیرند. (صحیفه امام؛ ج: ۱۴؛ ص: ۳۳) همچنین می‌ فرماید: حبّ به خیر سرشت انسانی است، ما خود این سرشت را به انحراف می‌ کشانیم. (همان؛ ج: ۱۸؛ ص: ۴۵۰) در واقع از دیدگاه امام خمینی (ره) این فطرت پاک و انسانی می‌ تواند تحت تأثیر خانواده، جامعه و حکومت قرار گرفته و از صلاح و فساد آنها تأثیر پذیرد. (همان؛ ج: ۱۲؛ ص: ۵۰۰) البته امام خمینی (ره) با توجه به خصلت‌ های انسان از جمله کمال‌ خواهی، مطلق ‌خواهی و سیری ‌ناپذیری به این مطلب توجه دارد که: انسان هرچه می ‌خواهد برای خودش می ‌خواهد. انسانی که برای خودش نخواهد، در تمام بشر چند تا دانه ممکن است پیدا بشود. (صحیفه امام؛ ج: ۵؛ ص: ۵۱۰)

لذا معتقد است، باید مبادی روحی و الهی در کار باشد، (همان) باید تربیت و تزکیه و تهذیب در کار باشد و اگر نه این انسان فقط خودش را می بیند و برای خودش مقام قائل است (همان؛ ج: ۱۴؛ ص: ۳۹۰ ۳۹۱) و آمال و هواهای نفسانیش تناهی ندارد.(همان؛ ج: ۱۲؛ ص: ۵۰۴ ۵۰۵) لذا می فرماید: انسان اگر غفلت کند، قوایش قوای شیطانی است… لکن اگر تربیت کند، خودش را همه الهی می شود. همة قوای شما قوة الهی می شود و قوة الهی غلبه خواهد کرد. (صحیفه امام؛ ج: ۱۲؛ ص: ۲۴۳)

  1. امر به معروف و نهی از منکر

حضرت امام در خصوص ضرورت انجام امر به معروف و نهی از منکر می فرمودند:

«ما همه امروز وظیفه داریم. امر به معروف و نهی از منکر بر همه مسلمین واجب است. جلوگیری از منکرات بر همه مسلمین واجب است، سفارش به حق که امر به معروف و نهی از منکر است بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاههای اجرایی است امر به معروف کنیم و اگر اشخاصی پیدا می شوند که خلاف می کنند معرفی کنیم به مقاماتی که برای جلوگیری مهیّا هستند و مشکلات را هم تحمّل کنیم.» (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۴۷۰)

  1. شهادت طلبی انسان

در اندیشه دفاعی امام خمینی (ره)، فرهنگ شهادت موجب اثبات حقانیت و مظلومیت کشور اسلامی نزد افکار عمومی بین المللی می گردد به گونه ای که از رهگذر بازشناسی جهانی آرمانهای والا و اهداف مقدس انقلاب، ملت های آزاده و آزادیخواه به ارزشهای انسانی و الهی نهضت اسلامی پی خواهند برد. علاوه بر دیپلماسی جهاد، قدرت معنوی شهادت در استراتژی بازدارندگی علیه دشمنان دنیادوست نیز موثر است. روحیه و اراده مصمم حق جویان و شهادت طلبان و وحدت و عزم انقلابی مردم مسلمان موجبات پیروزی خون بر شمشیر و تفوق سلاح الله اکبر بر سلاحهای مادی قدرتهای منطقه ای و جهانی را فراهم می آورد و فرهنگ مشارکت پذیر ارتش بیست میلیونی با تکیه به موت اختیاری و آگاهانه، دشمنان نظام اسلامی را از فکر تهاجم باز می دارد چراکه عنصر مرگ آگاهی، دلاور مردان مملکت اسلامی را قادر به مواجهه با دشمنان تجاوزگر می نماید و با توجه به ناتوانی دشمن در استیلا بر روح و دل این جان بر کفان، دشمن را مجبور به پذیرش هزینه ای گزاف در مقابل نفعی اندک خواهد نمود و او را از اندیشه اشغال سرزمین اسلامی باز خواهد داشت. با عنایت به تجلیات و جلوه های درونی و برونی شهادت و مظاهر داخلی و خارجی آن، امام خمینی اندیشه دفاعی خود را بر این مفهوم مقدس بنا نهاد و از این بنیاد لاهوتی - ناسوتی، رویکردی نوین به استراتژیهای نظامی اختیار کرد که شرح آن در پی می آید.

امام خمینی (ره) شهادت را مظهر ایمان به غیب و عالم ماورا الطبیعه و هدیه الهی مبتنی بر اعتقاد به توحید و یکتاپرستی می دانستند. با عنایت به اعتقاد به علة العلل است که فرد شهادت طلب، به رضای الهی خشنود است و تقدیر و مشیت خداوندی را پذیراست و او را در سرنوشت خویش موثر می داند: "آنچه که ملت ما را پیروز کرد، ایمان به خدا و عشق به شهادت بود. ملت ایران هیچ نداشت و ایمان داشت و ایمان او را بر همه قدرتها غلبه داد.(صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۰۱ – ۱۹۷)

  1. بصیرت

از منظر حضرت امام خمینی (ره)، بصیرت؛ یکی از ضرورت های سعادت آفرین برای انسان است. ایشان در این رابطه فرموده اند:

«انسان به روحْ انسان است. انسان به بصیرت، بصیرت قلبی، انسان است. این آلات ظاهری آلاتی است که وسیله است، و اینها از بین رفتنی است، آنکه باقی می ماند روح انسان است. و آنچه در انسان سعادت را ایجاد می کند، بصیرت انسان است. و من امیدوارم که شماها بصیرت به طور کامل داشته باشید؛ و خدای تبارک و تعالی به شما توفیق و سعادت عنایت کند.» (صحیفه امام، ج ‏۱۰، ص، ۳۰۲)

  1. دشمن شناسی

حضرت امام خمینی (ره) در خصوص دشمن شناسی می فرمایند: «باید دشمنتان را بشناسید. اگر نشناسید، نمی‌توانیددفعش کنید.» (صحیفة امام، همان، ج ۱۲، ص ۴۶۳)

  1. عدم هراس و وحشت از دشمن

یکی از شیوه هایی که استراتژیست های نظامی برای ترغیب مردم به حضور در صحنه فراروی سیاستمداران قرار می دهند ایجاد ترس و وحشت از دشمن و نمایاندن آن به عنوان خصمی دهشتناک و وحشتناک است تا از رهگذر ایجاد نفرت و دشمن هراسی، آنان را به مشارکت در جنگ فرا خوانند. لیکن امام خمینی برخلاف رویه های موجود، مردم را به نترسی و بی باکی از دشمن تجاوزگر به رغم بهره مندی او از سلاح های پیشرفته و برخورداری از حمایت قدرتهای بزرگ فرامی خواندند و در این رابطه، اتکا به سلاح ایمان و اتکال به ذات لایزال الهی را عاملی آرامش بخش برای ملت مسلمان و انقلابی ایران می دانستند:

«هدف، خارج کردن رعب و وحشت از دل مستضعفان و محرومان و ملل مسلمان است. با درس فداکاری و رشادت به مستضعفین جهان می آموزید که وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان است.» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۱۰ – ۸)

«ملت ما … از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئه ای هراس ندارد.» (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۶۶ ۶۵)

از مهم ترین اصول مرتبط با مبنای انسان شناسی متعالی می توان به اخلاق محوری، فطرت و سرشت پاک انسانی، تزکیه نفس انسان، اخلاق همزیستی میان انسان ها در یک جامعه، تکلیف گرایی، قانون گرایی، شهادت طلبی، توحید باوری و خداجویی و… اشاره کرد. همچنین مهم ترین مؤلفه ها نیز آزادی، عدالت، ایثار و شهادت طلبی، مقاومت و پایداری، بصیرت، دشمن شناسی و… می باشند.

مبنای متدانیه (دنیوی) انسان شناسی در اندیشه دفاعی- امنیتی امام خمینی (ره)

انسان به دلیل آنکه ولیده همین عالم است و اصل نشئه او از دنیاست، نسبت به آن علاقه مند است؛ این چیزی است که در فطرت عائله بشر گنجانده شده و گریزی از آن نیست، اما هرگاه این علاقه جنبه افراط به خود بگیرد ضمن آنکه انسان را از صراط مستقیم منحرف می کند، سبب می شود خود را به هلاکت ابدی در دنیا و آخرت دچار کند. بی شک برای هر عملی، عکس العملی است و آثار محبت دنیا چیزی نیست که بر کسی مخفی باشد؛ اما انسان به سبب افراط در محبت دنیا از طریق عواملی که به آنها اشاره می شود، خود را دچار چنان خسرانی می کند که گاه جبران پذیر نیست. انسان تا منزل حیوانیت، با سایر حیوانات هم قدم بوده، و از این منزل دو راه در پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند: یکی منزل سعادت، که صراط مستقیم رب العالمین است (إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ) و یکی راه شقاوت، که طریق معوج شیطان رجیم است (آداب الصلوة، ص ۲۶۵) پس، انسان موجودی است که امکان رشد و فساد در او وجود دارد. (صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۲۹۰) این امکان رشد و فساد، نه تنها با اختیار او صورت می پذیرد، بلکه به تعبیر حضرت امام: نفس از اول به مقتضای جبلت و فطرت، از طبیعت بیرون می رود منتها یا شقیاً و یا سعیداً؛ و در سعادت یا شقاوت، تجرد پیدا می کند.(همان، ص ۳۵ ۳۶) از دیدگاه امام خمینی انسان… یک حیوانی است مثل سایر حیوانات، بلکه خطرناک‌تر است. خطر حیوانات به اندازة خطر انسان نیست. آن‌قدری که انسان جنایت وارد می کند به همنوع خودش، هیچ حیوانی حتی سبع هم، آن‌قدر جنایت وارد نمی کند.(همان، ج ۹، ص ۲۹۱) ‏‏انسان مقامهایی دارد که مقام اولش همین مقام ‏‏ [‏‏است‏‏] ‏‏ بعد از اینکه‏ ‏مراتبی را سیر کرد همین مقام حیوانیت است، یک حیوانی است مثل‏ ‏سایر حیوانات، بلکه خطرناکتر. خطر حیوانات به اندازۀ خطر انسان‏ ‏نیست. آنقدری که انسان جنایت وارد می کند به همنوع خودش، هیچ‏ ‏حیوانی حتی سَبُع هم، آنقدر جنایت وارد نمی کند. این چیزی است که‏ ‏انسان است. اول مقامی است که، بعد از اینکه مراحلی را طی کرده، به‏ ‏مرتبۀ حیوانیت رسیده. یک حیوانی است که هیچ افساری ندارد، یک‏ ‏حیوانی است که اگر رها کنند، خونخوارترین موجودات است.(صحیفه امام، ج ۹، ۲۹۱ و ۲۹۲)

هر یک از اینها مقتضای خود را به طور اطلاق‏ ‏مقتضی می باشند؛ شهوت، مقتضی ملایمات خود است که حاصل‏ ‏شود ولو تمام عالم خراب و نابود شود، و این قوه نظر ندارد بر اینکه‏ ‏اگر من هیجان کردم و هرچه را که مایلم انجام دهم، عالم خراب‏ ‏می شود، و اگر فهم داشت و می فهمید که خراب می شود، می گفت: به‏ ‏جهنم که خراب می شود، من باید به «ما یلایم» خود برسم، البته اگر‏ انسان از چنین قوۀ عاصی جلوگیری نکند و جلویش را سدّ ننماید، او‏ ‏را به هلاکت می اندازد؛ چون برای این مبدأ، تقاضای این گونه از‏ ‏مقتضیات، جبلّی و قهری است، و این شأن هر علتی نسبت به معلول‏ ‏خود است که به طور اطلاق خواهان معلول است.‏ ‏‏به همین نحو قوۀ غضب «ما یلایم» خود را می خواهد ولو‏ ‏خانمانها خراب شود و عزیزها ذلیل شوند.‏ ‏‏این قوه اگر خودش باشد و ذاتش، الی غیر النهایه شعله های‏ ‏خرابی و فساد بر اعمال این قوه و حصول مقتضیاتش مترتب می شود‏ ‏و ابداً از اقتضای خود دست بردار نیست؛ برای اینکه محال است، ‏ ‏شی ء من نفسه از مبدأیت ذاتی خود دست بردار باشد؛ زیرا این معنی، ‏ ‏مساوق با دست برداری ذات از ذات است و این محال است.‏ ‏‏و همچنین قوۀ خیالیه هم که به آن قوۀ شیطنت می گویند، طالب ‏ریاست است و از تشکیل صور و ترتیب مقدمات در رسیدن به‏ ‏اقتضای ذاتی خود به هیچ نحوی کوتاهی ندارد که تقاضای «ما‏ ‏یناسب» ذات خودش را نداشته باشد و از حیله و بازی دادن و گول‏ ‏زدن و فریب دادن مردم و اخفای «ما یلایم لها» دست نمی کشد، ولو در‏ ‏رسیدن به مقتضای خود مثلاً به مرتبۀ کدخدایی هزاران تلفات‏ ‏باشد، پس انسان باید این قوا را تعدیل کند.‏ ‏‏همان گونه که دایره، یک مرکزی دارد که نسبت جمیع نقاط به آن‏ ‏مرکز، علی حدٍّ سواء است، و بعیدترین نقاط دایره به مرکز، آن نقطه ای‏ ‏می باشد که سر شعاع دایره به آن برسد، و اصلاً دایره حاصل می شود از‏ ‏اینکه یک سر خطی ثابت نگه داشته و سر دیگرش را از یک نقطه‏ ‏چرخانده و به همان نقطۀ اُولی که مبدأ بوده برگردانیم. پس ابعد نقاط‏ ‏به مرکز، آن نقطه ای خواهد بود که سر این خط که برمی گردد به آن‏ ‏برسد، پس لابد این نقطه، در محیط دایره خواهد بود و نقاطی که دور‏ محیط می باشند، همه بعیدترین نقاطی هستند که ممکن است در این‏ ‏دایره فرض شود، و همه به یک میزان از مرکز دورند، پس اگر یک‏ ‏نقطۀ معینی را روی محیط فرض کنیم و در مقابل آن نقطه در محیط، ‏ ‏نقطۀ دیگری را هم معین کنیم، اگر بخواهیم از یکی از این نقطه ها به‏ ‏نقطۀ دیگر خطی وصل کنیم، باید آن را از مرکز عبور داده تا به نقطۀ‏ ‏دیگر وصل شود، و وسط این خط به طور حقیقی مرکز خواهد بود.‏

‏‏همچنین هر یک از این اصول قوۀ علم و شهوت و غضب و‏ ‏عدل به منزلۀ یک دایره است که نقطۀ مرکزی آن، قوۀ اعتدال است، ‏ ‏پس از این مرکز و حد اعتدال هرچه رو به ضعف بگذارد، دور از‏ ‏اعتدال است تا برسد به آن درجۀ ضعیفی که اگر بخواهد از آن هم‏ ‏ضعیف تر باشد معدوم می شود، پس این آخرین نقطۀ بعیده از مرکز و‏ ‏حد اعتدال خواهد بود و بین آخرین نقطۀ ضعف و بین مرکز، نقاط و‏ ‏مراتب و درجاتی از طرف تفریط واقع خواهد گردید، و همین طور‏ ‏اگر از این مرکز و حد اعتدال، به طرف بالا برود تا آن اندازه ای که‏ ‏نسبت به این مرکز نهایت بُعد را داشته باشد، آن هم آخرین مرتبه در‏ ‏قوّت است که دیگر امکان ندارد زیادتر از آن باشد؛ این نقطه هم، ‏ ‏طرف افراط آن حد اعتدال و نقطۀ مرکزی است، و بین این آخرین‏ ‏نقطۀ بُعد و مرکز درجات، طرف افراط صفت و قوه است. پس با این‏ ‏فرض، برای هر صفتی و قوه ای یک حد اعتدال است که اصل ثمرۀ‏ ‏فاضلۀ آن، ثبت به این درجه است، و اگر از این نقطۀ اعتدال مرکزی به‏ ‏این طرف یا به آن طرف برود، در دو طرف افراط و تفریط قرار گرفته‏ ‏و ثمرۀ فاضله، از آن قوه حاصل نخواهد شد.(موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۸۶ ص ۱۴۷ الی ۱۹۲)

‏ این بعد از انسان شناسی که در ادبیات امام خمینی (ره) تحت عناوینی همچون قوه غضبیه، نفس بهیمه و … عنوان می شود، از مهمترین مبانی انسان شناسی در اندیشه ایشان است که دارای دو اصل اصالت دادن به قدرت یا همان سیاست ماکیاولیستی است و دیگری اصالت دادن به لذت و قوه شهویه است. از نظر امام خمینی (ره) مهمترین منشأ نابودی و بدبختی انسان ها اصالت دادن به قدرت است زیرا اگر قدرت فاسد باشد تمام جامعه انسانی فاسد خواهد شد. از مؤلفه های انسان شناسی متدانیه در اندیشه دفاعی امنیتی امام خمینی (ره) می توان به اصالت قدرت دفاعی- امنیتی (متوسل شدن به وسایل و شیوه‌های نامشروع مانند دروغ، نیرنگ و خدعه برای کسب و یا حفظ قدرت) و اصالت انسان (حب نفس) است که از نظر ایشان تمام فسادهایی که در بشریت پیدا شده است، از اوّلی که بشریت تحقق پیدا کرده است تاکنون و تا آخر، منشأش همین حب نفس است.

در یک جمع بندی کلی می توان گفت امام خمینی (ره) بر اساس قرائت ویژه ای که از هستی دارد و بر مبنای اعتقاد به اصل توحید و بسط آن در حرکت انسان در فرآیندهای سیاسی و اجتماعی، ابعاد مختلف وجودی انسان را مورد توجه قرار می دهند و با در نظر گرفتن آموزه های اسلامی، جهت به فعلیت رساندن استعدادهای او توصیه هایی را مطرح می کنند. به عبارت دیگر امام با مطالعه انسان-شناسی در طول هستی شناسی، آزادی و اختیار را برای انسان اثبات و انسان را مستعد و تربیت پذیر معرفی کرده است که پروردگار عالم این موضوع را از راه انبیا و کتب الهی به وی نشان داده است. از دیدگاه ایشان انسان موجودی چند ساحتی است که بالفطره رو به کمال مطلق در حرکت است و می تواند از قوه عقلی خود در تشخیص حق از باطل و نیز تشخیص منافع خود بهره ببرد. به عبارت دیگر ایشان در تحلیل طبع انسان، ابتدا وی را ترکیبی از نیروهای خیر و شر در نظر می گیرد که در این جهان در یک جدال تکاملی، آزادی و مسئولیت خود را در بوته سخت ترین آزمایش ها قرار می دهد. وظیفه انسان به عنوان نگهبان خویش، تقویت نیروهای خیر و طی مراحل کمال است و در این مسیر جامعه سیاسی و دولت نیز می تواند نقش موثری داشته باشند. امام خمینی (ره) از صاحبنظران حکمت متعالیه است که برای انسان دو بعد الهی و حیوانی قائل است. که بعد الهی آن ناشی از بینش توحیدی انسان است و در آن انسان وجود و حیات، خود را وابسته و نیازمند به وجودی مطلق و برتر می بیند که ارادة او به پدید آمدن نظام هستی منجر شده است. انسان شناسی که دارای بینش غایت اندیشانه نسبت به انسان است و قائل به جوهر و ذاتی برای انسان و حقوق اوست. لذا جایگاه انسان در ادامة جایگاه خداوند و در یک نظام سلسله مراتبی طولی مشاهده می ‌شود. البته این امر به معنای فروکاستن از ارزش و جایگاه انسان در هستی نمی باشد؛ چرا که آدمی اشرف مخلوقات خداوند در روی زمین دانسته شده است. از این روی، انسان شناسی امام خمینی (ره) نیز در واقع بخشی از هستی ‌شناسی توحیدی اوست که می توان آن را انسان شناسی متعالیه دانست؛ چرا که ایشان انسان را در کلیت هستی و به عنوان بخش اساسی آن مورد توجه قرار می ‌دهند. در این نگاه، انسان به عنوان آفریدة خداوند متعال در نظر گرفته می ‌شود که به دلیل برخورداری از قوة ناطقه، توان اندیشیدن و برخورداری از آزادی، توان اخذ تصمیم و انتخاب راه را دارد. این مبنا در اندیشه امام خمینی دارای دو اصل اخلاق محوری و فطرت پاک انسانی است. مبنای متعالیه انسان شناسی امام خمینی (ره) دارای اصولی همچون اخلاق محوری، فطرت و سرشت پاک انسانی و… و همچنین مؤلفه هایی همچون تزکیه نفس، همزیستی میان انسان، تکلیف گرایی، قانون گرایی، شهادت طلبی، توحید باوری و خداجویی، آزادی، عدالت و… می باشد.

یکی دیگر از مبانی اندیشه انسان شناسی امام خمینی (ره) مبنای متدانیه است. انسان به دلیل آنکه ولیده همین عالم است و اصل نشئه او از دنیاست، نسبت به آن علاقه مند است؛ این چیزی است که در فطرت عائله بشر گنجانده شده و گریزی از آن نیست، اما هرگاه این علاقه جنبه افراط به خود بگیرد ضمن آنکه انسان را از صراط مستقیم منحرف می کند، سبب می شود خود را به هلاکت ابدی در دنیا و آخرت دچار کند. امام خمینی اگر چه انسان را دارای یک بعد روحانی می داند و بر اساس آن انسان را اشرف مخلوقات می نامد اما از دیدگاه ایشان انسان… یک حیوانی است مثل سایر حیوانات، بلکه خطرناک تر است. خطر حیوانات به اندازة خطر انسان نیست. آن قدری که انسان جنایت وارد می کند به همنوع خودش، هیچ حیوانی حتی سبع هم، آن-قدر جنایت وارد نمی کند. این بعد از انسان شناسی که در ادبیات امام خمینی (ره) تحت عناوینی همچون قوه غضبیه، نفس بهیمه و … عنوان می شود، از مهمترین مبانی انسان شناسی در اندیشه ایشان است که دارای دو اصل اصالت دادن به قدرت یا همان سیاست ماکیاولیستی است و دیگری اصالت دادن به لذت و قوه شهویه است. از نظر امام خمینی (ره) مهمترین منشأ نابودی و بدبختی انسان ها اصالت دادن به قدرت است زیرا اگر قدرت فاسد باشد تمام جامعه انسانی فاسد خواهد شد.

 

تهیه و تنظیم: حمید صادقی

‌‌‌

‌‌‌‌‌‌‌ متن کامل پژوهشی در دفتر مکتب و اندیشه دفاعی امنیتی دانشگاه و پژوهشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی موجود است. برای آشنایی بیشتر به این دفتر مراجعه شود.

اهم منابع و مآخذ:

  1. قرآن مجید
  2. صحیفه امام (ره)
  3. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، چاپ دارصادر بیروت، ۱۹۵۵ م
  4. افتخاری، اصغر، امنیت در حال گذار؛ تحول معنای امنیت در قرن ۲۱، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال سوم، شماره ۴، زمستان ۱۳۷۹
  5. جعفری، مصطفی و پیمان اخوان، نظریه پردازی و آزمایش نظریه ها در حوزه مدیریت دانش، فصلنامه مدیریت فردا، شماره ۱۵ و ۱۶، ۱۳۸۵
  6. جمشیدی، محمد حسین، مبانی و تاریخ اندیشه نظامی در جهان، چاپ اول، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشکده فرماندهی و ستاد، دوره عالی جنگ، ۱۳۸۳
  7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد بن المفضل، المفردات الفاظ قرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، مکتبة المرتضویه، بی تا
  8. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین (جلد ۴)، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ ق.
  9. عسگری، محمود، چارچوب نظری اندیشه نظامی، ماهنامه مطالعات راهبردی، مهر ۱۳۸۹
  10. فوزی، یحیی، اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)، تدوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، دفتر نشر معارف، قم ،۱۳۸۹
  11. کلینی، ابوجعفر، اصول کافی انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۲ ش
  12. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، قم: صدرا، ج دهم، ۱۳۶۸
  13. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲
  14. موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، انسان شناسی در اندیشه امام خمینی (ره)، تهران، ۱۳۸۶
  15. و...

‌‌‌‌

کلید واژه ها: انسان شناسی اندیشه دفاعی - امنیتی امام خمینی(ره) انسان دوبعدی ظرفیت ها و استعدادهای انسانی خلیفه الهی امر به معروف و نهی از منکر بصیرت و دشمن شناسی


نظر شما :