سلسله یادداشت ها پیرامون مکتب و اندیشه دفاعی – امنیتی جمهوری اسلامی ایران؛(۱)

اصل تولی و تبری در اندیشه دفاعی قرآن کریم؛(۳۲)

سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی
تعداد بازدید:۲۳۴
اصل تولی و تبری در اندیشه دفاعی قرآن کریم؛(۳۲)

سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی و محمد برزگر نصرآبادی

با همکاری آقای حمید صادقی

مقدمه

ساختار اعتقادی مسلمانان را «لا اله الا اللّه» تشکیل می‌دهد که نفی معبودان و اثبات معبودی واحد به نام الله است. این ساختار به صراحت و روشنی خط‌مشی مسلمانان را در زندگی مشخص می‌کند که تبری از غیر و تولی به خدا است. جامعه توحیدی در ارتباطات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود نیز توحیدی و خدایی است و با هر جامعه‌ای که رنگ و بوی خدایی داشته باشد، ارتباط برقرار کرده (تولی) و از جوامع ظالم شیطانی دوری و برائت می‌جوید (تبری) این همان اصل تولی و تبری البته با نگرش اجتماعی است که از فروع دین شمرده شده است. در توضیح مختصر تولی و تبری چنین گفته اند: تولّی و تبرّی یعنی پیوند دوستی با دوستان خدا برقرار کردن و پیوند بیزاری با دشمنان خدا برقرار کردن (مطهری، ۱۳۸۹ الف: ۲۴۳). توضیح بیشتر این اصل در مؤلفه‌ها و شاخصه‌های آن خواهد آمد.

پیوند اسلامی و انسانی با دیگر جوامع

قرآن کریم مؤمنان را ولیّ هم می‌داند: «الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ»: مردان و زنان مؤمن با همه کثرت و پراکندگی افرادشان همه در حکم یک تن واحدند، و به همین جهت بعضی از ایشان امور بعضی دیگر را عهده‏دار می‏شوند (طباطبائی، ۱۳۹۰ ق: ۹/۳۳۸). ولایت در اصطلاح قرآنی یعنی به هم پیوستگی و هم جبهگی و اتصال شدید یک عده انسانی که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحدند، در یک راه قدم بر می‌دارند، برای یک مقصود تلاش و حرکت می‌کنند، یک فکر را و یک عقیده را پذیرفته‌اند (خامنه‌ای، ۱۳۹۶: ۵۲۰). هر چند پیوند اصلی مؤمنان و مسلمانان با یکدیگر است، اما پیوند انسانی با جوامع و جمعهایی که ولو مسلمان نیستند، اما ظلم نمی‌کنند و یا حتی خود جزء مستضعفان و مظلومان عالم‌اند، هم بنا بر وظیفه انسانی و هم با دستور قرآنی، وظیفه مؤمنان است.

هم افزایی با جوامع اسلامی

قرآن کریم هر چند ولایت و پیوند عمیق بین مؤمنان را زمانی می‌داند که همگی به سرزمین با حاکمیت ولی الهی مهاجرت کرده باشند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَ ٰ ئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُم مِّن وَلَایَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّی ٰ یُهَاجِرُوا» (انفال، ۷۲): آن کسانی که باور کردند و گرویدند و هجرت کردند به مدینه و با مال و جانشان هر دو، مهاجرت کردند در راه خدا و همچنین از طرف مقابل آن کسانی که اینها را که بی سرپرست و بی خانمان بودند در مدینه پناه دادند و یاری‌شان کردند، اینها بعضی پیوستگان و هم جبهگان بعض دیگر هستند. اما آن کسانی که ایمان آوردند، اما هجرت نکردند، شما با ایشان هیچ پیوستگی و ارتباط ندارید (خامنه‌ای، ۱۳۹۶، ۵۰۲-۵۰۳).

اما در ادامه چنین بحث را تکمیل می‌کند: «وَإِنِ اسْتَنصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَی ٰ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُم مِّیثَاق» (انفال، ۷۲): منتها یک حکم دیگری در کنارش هست؛ همانهایی که در آنجا هستند، اگر چنانچه با گروه دیگری جنگشان افتاد و از شما یاری خواستند، شما البته باید بروید آنها را یاری‌شان بدهید؛ چون با هم همفکرید و چون در حال جنگید. اگر مسلمانی با گروه کافری مشغول جنگ بود، بر شما واجب است که ولو آن مسلمان پهلوی شما نیست، در وطن شما نیست، هجرت نکرده با شما، واجب است بر شما که بروید او را کمکش کنید. مگر آنکه آن کسی که با آن مسلمان می‌جنگد، با شما پیمان صلح بسته باشد (همان، ۵۰۳).

امت اسلام آن وقتی دارای ولایت به معنای قرآنی است که کمال همبستگی و اتصال و ارتباط و اتحاد صفوف و فشردگی هر چه بیشتر آحاد و جناح‌های گوناگون را در خودش تأمین کند. هیچ گونه تفرق و اختلافی در سر تا سر امت عظیم اسلامی نباشد. صف‌های گوناگون در داخل این امت تشکیل نشود.

اگر چنانچه دو واحد در امت اسلامی با همدیگر به جنگ برخاستند، مثلاً فرض کنید که یک گروهیدر شرق ممالک اسلامی با یک گروهی در شمال شرقی ممالک اسلامی، اگر بنا کردند با همدیگر محاربه کردن و جنگیدن، قاعده بر این است که بقیه مسلمانان هر چه می‌توانند سعی کنند تا میان این دو مخاصم و متخاصم را آشتی دهند. اگر دیدند که بین این دو مخاصم، یکی حاضر است آشتی کند، اما آن دیگری حاضر نیست آشی کند، یا حرف آن دیگری حرف زوری است، در حالی که حرف این یکی حق است، و ان آدمی که طرف دار زور است، حاضر نیست تن به حرف حق بدهد و به سحن حق بگراید؛ در این طور جایی، تمام عالم اسلام باید یک دست بشوند، هم دست بشوند، بروند سراغ آن زورگو و او را ساکت کنند، با او بستیزند تا او را بر سر جای خود بنشانند، این حرف قرآن است (خامنه‌ای، ۱۳۹۶، ۵۳۸-۵۳۹): «وَ إِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَی ٰ فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی ٰ تَفِیءَ إِلَی ٰ أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» (حجرات، ۹).

پس بر اساس دستور قرآن مؤمنان در جامعه اسلامی و همه مسلمانان در امت اسلامی باید پیوند عمیق با یکدیگر داشته و با یکدیگر در تمامی امور هم‌افزایی داشته باشند.

روابط انسانی با غیر ظالمان

قرآن کریم هر چند از رابطه ولایی و مودت آمیز با کفّار ظالم به شدت نهی می‌کند، اما از رابطه انسانی و بر اساس برّ و قسط با کافران غیر ظالم نهیی ندارد، بلکه به نوعی به برّ و قسط با ایشان توصیه نیز می‌کند: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ‏ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ‏» (ممتحنه، ۸) معنای آیه این است که: خدا با این فرمانش که فرمود: " دشمن مرا و دشمن خود را دوست نگیرید" نخواسته است شما را از احسان و معامله به عدل با آنهایی که با شما در دین قتال نکردند، و از دیارتان اخراج نکردند، نهی کرده باشد، برای اینکه احسان به چنین کفاری خود عدالتی است از شما، و خداوند عدالت‏کاران را دوست می‏دارد.

بر اساس این آیه و آیه بعدی آن «إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی‏ إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ‏ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ‏» (ممتحنه، ۹) افراد غیر مسلمان به دو گروه تقسیم می‏شوند: گروهی که در مقابل مسلمین ایستادند و شمشیر به روی آنها کشیدند، و آنها را از خانه و کاشانه‏شان به اجبار بیرون کردند، و خلاصه عداوت و دشمنی خود را با اسلام و مسلمین در گفتار و عمل آشکارا نشان دادند، تکلیف مسلمانان این است که هر گونه مراوده با این گروه را قطع کنند، و از هر گونه پیوند محبت و دوستی خودداری نمایند. اما دسته دیگری بودند که در عین کفر و شرک کاری به مسلمانان نداشتند، نه عداوت می‏ورزیدند، نه با آنها پیکار می‏کردند، و نه اقدام به بیرون راندنشان‏ از شهر و دیارشان نمودند، حتی گروهی از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند، نیکی کردن با این دسته اظهار محبت با آنها بی‏مانع بود، و اگر معاهده‏ای با آنها بسته بودند باید به آن وفا کنند و در اجرای عدالت بکوشند (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ۲۴/۳۱-۳۲).

کمک به مستضعفان و مظلومان

جامعه ایمانی نمی‌تواند نسبت به ظلم و مظلومان بی‌تفاوت باشد. اگر مظلوم مسلمانان باشند که پیوند بین امت اسلامی چنین اقتضاء می‌کند که به یاری او بشتابند، اما حتی اگر این مظلوم، مستضعفانی باشند که جزء جوامع اسلامی نباشند، باز هم پیوند انسانی اقتضاء می‌کند که امت اسلامی به یاری ایشان بشتابند و ایشان را از شر ظالمان نجات دهند.

قرآن کریم خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا» (نساء، ۷۵) این آیه دعوت به سوی جهاد بر اساس تحریک عواطف انسانی می‏کند و می‏گوید: " چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مظلوم و بی‏دفاعی که در چنگال ستمگران گرفتار شده‏اند مبارزه نمی‏کنید آیا عواطف انسانی شما اجازه می‏دهد که خاموش باشید و این صحنه‏های رقت بار را تماشا کنید".: وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ‏ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدان ِ‏)، سپس برای شعله‏ور ساختن عواطف انسانی مؤمنان می‏گوید: " این مستضعفان همانها هستند که در محیطهایی خفقان بار گرفتار شده و امید آنها از همه جا بریده است، لذا دست به دعا برداشته و از خدای خود می‏خواهند که از آن محیط ظلم و ستم بیرون روند": (الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها)، و نیز از خدای خود تقاضا می‏کنند که ولی و سرپرستی برای حمایت آنها بفرستد: (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا)، و یار و یاوری برای نجات آنها برانگیزد: (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیراً)، در حقیقت آیه فوق اشاره به این است که خداوند دعای آنها را مستجاب کرده و این رسالت بزرگ انسانی را بر عهده شما گذاشته، شما "ولی" و "نصیری" هستید که از طرف خداوند برای حمایت و نجات آنها تعیین شده‏اید بنا بر این نباید این فرصت بزرگ و موقعیت عالی را به آسانی از دست دهید (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴: ۴/۹-۱۰).

سازش ناپذیری با جبهه کفر

روابط مودت آمیز و ارتباط قلبی و میل باطنی درکنار اعتماد و همکاری و سازش با دشمنان سرسخت خداوند، می تواند زمینه و بستر مناسبی برای تغییر بینش و نگرش شخص شود. اعلان برائت و بیزاری آشکار نسبت به دشمنان، به معنا و مفهوم بیان خطوط و ارزشها و اهمیت مندی آن نزد موحدان و حفظ و حراست از مرزهای عقیدتی و سیاسی و اجتماعی امت و جامعه اسلامی است. این مطلب از ضروریات دین اسلام می باشد و کسی نمی تواند آن را منکر شود و یا نادیده بگیرد؛ زیرا هر گونه ارتباطات حسنه و دوستی با دشمنان خدا و پیامبر (ص) به معنا پذیرش بستر ها و زمینه های ضلالت و گمراهی (قصص، ۱۵)، توهین و تکفیر به ارزش ها و آرمان ها و پذیرش فشار و هجمه و غلبه فرهنگ کفرآمیز و ولایت آنان بر جامعه ایمانی (ممتحنه، ۱-۲)، افزایش بی عدالتی و مانع جدی بر سر راه اجرای عدالت (مائده، ۸)، جنگ و جدال های درونی میان مؤمنان (آل عمران، ۱۰۳) می باشد.

دشمنان می کوشند با ایجاد روابط و فریبکاری (اعراف ،۲۲ و طه آیات ۱۱۷ تا ۱۲۱) و مکر و حیله (یوسف، ۵) موجبات تفرقه و دشمنی میان افراد یک جامعه و کشاندن آنان به سوی پرتگاه تباهی و سقوط (آل عمران، ۱۰۳) فراهم آورند. بر این اساس اعلان رسمی مرزبندی با بهره گیری از اصول تولی و تبری لازم و ضروری است.

در سوره ممتحنه بطور شفاف لزوم مرزبندی اعتقادی، قلبی، عملی با دشمنان مطرح شده است.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی‏ سَبیلی‏ وَ ابْتِغاءَ مَرْضاتی‏… (۱): ای کسانی که ایمان آورده اید، دشمنان من و دشمنان خودتان را دوست مگیرید. شما با آنان طرح دوستی می افکنید در صورتی که آنان قرآن و آیینی را که برای شما آمده و سراسر حق است انکار کردند، در حالی که پیامبر و شما را بدین سبب که به خدا، پروردگارتان ایمان آوردید از مکه بیرون راندند. پس اگر برای جهاد در راه من و دستیابی به خشنودی من هجرت کردید، با آن مشرکان حق ستیز دست دوستی ندهید. (صفوی، ۱۳۹۴: ۵۴۹)

نهی از ولایت پذیری از جریان خاصی از کفّار که یک تفاوت سنخیتی با کفّار دیگر دارند، صورت گرفته و از هر مودتی که ظرفیت اعمال ولایت از سوی آنان را بر جامعه اسلامی فراهم می کند، منع می نماید. و این نهی را با بیان پیشینه این عداوت دشمنان که هم در لایه مبانی و اعتقادات با جامعه اسلامی مشکل دارد و هم در حوزه عمل به اهرم فشار متوسل شده اند و نیز ذکر آینده پرخطر این سلطه و توجه دادن به سوابق درخشنده امت اسلامی در جهاد در مسیر تقویت حکومت اسلامی، تقویت و پشتیبانی می نماید تا مقدمات بینشی و انگیزشی لازم برای اجرایی شدن این خط قرمز در جامعه ایمانی پدید آید.

جمع بندی

جامعه توحیدی در ارتباطات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود نیز توحیدی و خدایی است و با هر جامعه‌ای که رنگ و بوی خدایی داشته باشد، ارتباط برقرار کرده (تولی) و از جوامع ظالم شیطانی دوری و برائت می‌جوید (تبری). چنین جامعه ای با جوامع اسلامی دیگر هم افزایی می کند، با جوامع غیر ظالم، روابط انسانی دارد و به همه مظلومان عالم کمک می کند و از سوی دیگر با جوامع ظالم و مستکبر سازش ناپذیر است و با آنان مقابله می کند.

منابع

  1. قرآن کریم
  2. خامنه ای، سید علی، (۱۳۹۶)، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، چاپ دهم، قم، مؤسسه فرهنگی ایمان جهادی.
  3. صفوی، سید محمد رضا، (۱۳۹۴)، ترجمه قرآن بر اساس المیزان، چاپ دوم، قم، دفتر نشر معارف.
  4. طباطبائی، سید محمد حسین، (۱۳۹۰ ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه اعلمی.
  5. مطهری، مرتضی، (۱۳۸۹)، آشنایی با قرآن، جلد ششم، تهران، صدرا.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، (۱۳۷۴)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول.

کلید واژه ها: تولی و تبری اندیشه دفاعی قرآن مجید حمایت از مستضعفین ظلم ستیزی


نظر شما :