سلسله یادداشت ها پیرامون مکتب و اندیشه دفاعی – امنیتی جمهوری اسلامی ایران؛(۱)
اصل «عدالت فرهنگی-اجتماعی» و مؤلفه «فرهنگ عدالت اجتماعی» در اندیشه امنیتی اسلام از منظر قرآن کریم با تکیه بر تفاسیر منتخب؛(۴۳)
سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی
سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی و جواد سلطانی فرد
با همکاری آقای حمید صادقی
مقدمه
اسلام جایگاه ویژه ای برای «امنیت فرهنگ-اجتماعی» قائل شده است. جامعه ای که از امنیت بی بهره باشد، به درستی نمی تواند در مسیر کمال و سعادت حرکت کند.
یکی از مهم ترین عواملی که موجب برقرای امنیت در جامعه ایمانی می شود، مسأله عدالت فرهنگی – اجتماعی است.
هدف اصلی این یادداشت، بررسی و تبیین تأثیر عدالت فرهنگی-اجتماعی بر پایبندی به پیمان، برخورد با پیمان شکنان و التزام قوانین الهی با تکیه بر تفاسیر منتخب (المیزان، تسنیم، نمونه، أطیب البیان و کشف الأسرار) است که از روش توصیفی تحلیلی و ابزارهای فیش برداری از متن پروژه اصلی استفاده شده و درنهایت یافته های خود را به کمک روش تحلیل محتوا از نوع مضمون تحلیل نموده است.
در این یادداشت به بررسی اصل «عدالت فرهنگی-اجتماعی» پرداخته شده که متخذ از مبنای «زندگی اجتماعی انسان» است. از این اصل مولفه «فرهنگ عدالت اجتماعی» استخراج شده است. بر اساس این مؤلفه ها به ترتیب شاخص های «پای بندی به پیمان و برخورد با پیمان شکنان» و «التزام به قوانین الهی» حاصل شده است. پرواضح است که اگر متولیان برقرای امنیت و همچنین عموم مردم به این مسأله پایبند باشند، می توان گفت قدم بزرگی در راستای تأمین امنیت در جامعه اسلامی برداشته خواهد شد.
مبنای «زندگی اجتماعی انسان»
بحث از زندگی جمعی و گروهی انسان مربوط به مبدأ جامعه شناختی می شود. شاید بتوان گفت از جهتی مهم ترین مبنای فرهنگی – اجتماعی اندیشه امنیتی اسلام، همین مبنا باشد؛ چراکه بر اساس این مبنا، اصولی همچون عدالت قابل استخراج است که هدایتگران و تأمین کنندگان امنیت در جامعه به دنبال استقرار آن هست. هر گونه اقدامی که امنیت انسان و جامعه را به خطر بیندازد، به نوعی ظلم به آن فرد و جامعه تلقی شده و نقطه مقابل عدالت خواهد بود. مسأله مدنی بالطبع بودن انسان، از دیرباز میان فلاسفه یونان و حکمای اسلامی مورد بحث بوده است؛ حکماً از زمانهای بسیار قدیم گفتهاند انسان مدنیّ بالطبع است؛ یعنی انسان طبیعتاً اجتماعی است (نک: مطهری، مجموعه آثار، ۲۵، ۲۴۹؛ نک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۸، ۶۵). آثاری که از فلاسفه یونان به جا مانده، نشان میدهد که افلاطون و ارسطو از نخستین کسانی بودند که این مسأله را مطرح کردهاند. و این سخن معروف که «انسان مدنی بالطبع، یا حیوانی است سیاسی»، از ارسطو است (نک: مظفری، سید محمد، فصلنامه الهیات و حقوق، زیر نظر لاریجانی، صادق، شماره ۳). بعد از ارسطو نیز این مسئله میان فلاسفه غرب به ویژه میان فلاسفه سیاسی مطرح بوده است؛ مثلاً توماس اکونیاس قدیس در اینکه انسان بنابر طبیعت خود، موجودی اجتماعی و سیاسی است، با ارسطو همعقیده بود، ولی هابز این اصل را به شدت انکار کرده و توافق افراد بشر بر حکومت را که صرفاً از راه قرارداد به وجود آمده، نه طبیعی، بلکه کاملاً مصنوعی میداند. از فلاسفه اسلامی، معلم ثانی ابونصر فارابی شاید نخستین کسی است که این اصل را در بحث حکومت و سیاست به صورت مستقل مطرح کرد. پس از او شیخ الرئیس - هرچند به صورت غیر مستقیم و برای اثبات شریعت - به این اصل پرداخت. ابن رشد، ابن خلدون، فخر رازی و بعضی دیگر از متکلمان اسلامی نیز این اصل را مورد گفتوگو قرار دادهاند (همانجا).
اصل «عدالت فرهنگی-اجتماعی»
یکی از اصولی که از مبنای «زندگی اجتماعی انسان» بر می آید، اصل «عدالت اجتماعی و فرهنگی» است.
عدل در لغت، معانی مختلفی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود: «نهادن هر چیزی به جای خود»، «حد متوسط میان افراط و تفریط در قوای درونی»، «به تساوی تقسیم کردن»،رعایت برابری در پاداش و کیفر دادن به دیگران، اگر عمل نیک است پاداش، و اگر بد است است کیفر داده شود.» (راغب اصفهانی، مفردات، ۳۲۵).
شهید مطهری (ره) از واژه عدالت و ظلم، که درباره انسان به کار میرود، چنین ترسیمی ارائه داده است:
«ما افراد بشر، فردی از نوع خود را که نسبت به دیگران قصد سوئی ندارد، به حقوق آنها تجاوز نمیکند، هیچگونه تبعیضی میان افراد قائل نمیگردد، در آنچه مربوط به حوزه حکومت و اداره او است، با نهایت بیطرفی، به همه به یک چشم نگاه میکند، در مناقشات و اختلافات افراد دیگر، طرفدار مظلوم و دشمن ظالم است؛ چنین کسی را دارای نوعی از کمال (یعنی عدالت) میدانیم و روش او را قابل «تحسین» میشماریم و خود او را «عادل» میدانیم. در مقابل، فردی را که نسبت به حقوق دیگران تجاوز میکند، در حوزه قدرت و اداره خود میان افراد تبعیض قائل میشود، طرفدار ستمگران و ستمکشان «بی تفاوت» است، چنین کسی را دارای نوعی نقص به نام «ظلم» و ستمگری میدانیم و خود او را «ظالم» میخوانیم و روش او را لایق «تقبیح» میشماریم.» (نک: مطهری، مجموعه آثار، ۱۲، ۴۵؛ همچنین نک: جوادی آملی، تسنیم، ۲۹، ۱۴۸).
واژه «عدل» گذشته از معنای لغوی، می تواند در موارد متعددی استعمال شده و اصطلاحات مختلفی به خود بگیرد. نظیر آنکه هرگاه در علم کلام این واژه استفاده شود، منظور از آن عدل الهی، یکی از صفات خداوند به معنای تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوار و استقامت است. و هرگاه در علم حدیث این واژه بکار رود، منظور یکی از الفاظ توثیق راوی است. ویا در علم فقه عدل و عدالت به معنای عدم ارتکاب گناه کبیره و یا اصرار بر صغیره است.
ولی مراد ما در اینجا بیشتر ناظر به معنای لغوی آن یعنی رعایت جانب انصاف و نهادن هر چیزی به جای خود است که یکی از اصول منبعث از عقل و دین نیز به حساب می آید.
اگر در نظر داشته باشیم در حوزه فرهنگ با سه مرحله تولید، توزیع و مصرف سروکار داریم، آنگاه با توجه به اصل عدالت که پیشتر در خصوص آن صحبت به میان آمد، می توان نتیجه گرفت که سه رویکرد قابل توجه و قابل تامل در حوزه عدالت فرهنگی وجود خواهد داشت.
الف) عدالت فرهنگی در حوزه تولید
- عدالت فرهنگی در حوزه توزیع
- عدالت فرهنگی در حوزه مصرف
آنچه در این میان شهرت یافته آنست که عدالت فرهنگی غالباً در معنای عدالت در حوزه مصرف تعریف شده و کمتر نسبت به اصل عدالت فرهنگی در حوزه تولید و توزیع مطلب نوشته شده است.
مؤلفه «فرهنگ عدالت اجتماعی»
«فرهنگ عدالت اجتماعی»، مولفه ای است که از اصل «عدالت اجتماعی و فرهنگی» به وجود می آید؛ بدین معنی که فرهنگ جامعه توحیدی باید عدالت محور باشد؛ و باید دانست که تا زمانی که عدالت در جامعه به بهترین شکل انجام نشود، آن جامعه به راحتی نمی تواند در مسیر رسیدن به اهداف خود حرکت کند.
این مؤلفه شاخصه هایی دارد که به آنها اشاره می شود:
شاخص «پای بندی به پیمان و برخورد با پیمان شکنان»
پیمان شکنی مخلّ امنیت عمومی و جهانی و وفای به عهد زمینه ساز امنیت است. در آیاتی که از کتاب آسمانی قرآن بر این موضوع تاکید و بر برخورد با پیمان شکنان تاکید شده است.
آیه اول:
«وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ حَتَّی یبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَی وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (سوره أنعام، آیه۱۵۲؛ نک: طیب، اطیب البیان، ۳، ۶۹).
و به مال یتیم، جز به بهترین صورت (و برای اصلاح)، نزدیک نشوید، تا به حد رشد خود برسد! و حق پیمانه و وزن را بعدالت ادا کنید! -هیچ کس را، جز بمقدار تواناییش، تکلیف نمیکنیم- و هنگامی که سخنی میگویید، عدالت را رعایت نمایید، حتی اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد و به پیمان خدا وفا کنید، این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش میکند، تا متذکر شوید!
آیه دوم:
«وَمَا وَجَدْنَا لِأَکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ» (سوره أعراف، آیه۱۰۲).
و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم؛ (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم!
آیه سوم:
«الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ ینْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا یتَّقُونَ» (سوره أنفال، آیه۵۶).
همان کسانی که با آنها پیمان بستی؛ سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند؛ و (از پیمان شکنی و خیانت،) پرهیز ندارند.
آیه چهارم:
«إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ ینْقُصُوکُمْ شَیئًا وَلَمْ یظَاهِرُوا عَلَیکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَی مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ» (سوره توبه، آیه ۴).
مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزی از آن را در حق شما فروگذار نکردند، و احدی را بر ضد شما تقویت ننمودند؛ پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید؛ زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!
آیه پنجم:
«کَیفَ یکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَّقِینَ» (سوره توبه، آیه۷).
چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالی که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟! مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید؛ (و پیمان خود را محترم شمردند؛) تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!
آیه ششم:
«وَإِنْ نَکَثُوا أَیمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ ینْتَهُونَ» (سوره توبه، آیه۱۲).
و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدت عمل) دست بردارند!
آیه هفتم:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیقْتُلُونَ وَیقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیعِکُمُ الَّذِی بَایعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (سوره توبه، آیه۱۱۱).
خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند؛ این وعده حقی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!
آیه هشتم:
«الَّذِینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا ینْقُضُونَ الْمِیثَاقَ» (سوره رعد، آیه۲۰).
آنها که به عهد الهی وفا میکنند، و پیمان را نمیشکنند...
آیه نهم:
«وَالَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یوصَلَ وَیفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» (سوره رعد، آیه۲۵).
آنها که عهد الهی را پس از محکم کردن میشکنند، و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده قطع میکنند، و در روی زمین فساد مینمایند، لعنت برای آنهاست؛ و بدی (و مجازات) سرای آخرت!
همانطور که ملاحظه کردید، خدا عهدش را با بندگان نمی شکند و این مایه آرامش بندگان در ارتباط با خداست. مایه آرامش جوامع انسانی نیز آن است که پیمانی را که با یکدیگر می بندند، نشکنند.
شاخص «التزام به قوانین الهی»
نظم جامعه در صورتی عادلانه است که بر قوانین عادلانه استوار باشد. نظم عادلانه، امنیت همه جانبه را به ارمغان خواهد آورد. بنابراین با توجه به اینکه تنها قوانین الهی عادلانه است، نظم مبتنی بر قوانین الهی، امنیت را به دنبال خواهد آورد. در آیات زیر بر این امر تاکید شده است:
آیه اول:
«وَاتَّبِعْ مَا یوحَی إِلَیکَ وَاصْبِرْ حَتَّی یحْکُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَیرُ الْحَاکِمِینَ» (سوره یونس، آیه ۱۰۹؛ نک: طبرسی، مجمع البیان، ۱، ۳۴۱).
و از آنچه بر تو وحی میشود پیروی کن، و شکیبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پیروزی) را صادر کند؛ و او بهترین حاکمان است!
آیه دوم:
«وَاتَّبِعْ مَا یوحَی إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» (سوره أحزاب، آیه۲).
و از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی میشود پیروی کن که خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
آیه سوم:
«وَلَئِنْ أَتَیتَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ بِکُلِّ آیةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِینَ» (سوره بقره، آیه۱۴).
سوگند که اگر برای (این گروه از) اهل کتاب، هرگونه آیه (و نشانه و دلیلی) بیاوری، از قبله تو پیروی نخواهند کرد؛ و تو نیز، هیچگاه از قبله آنان، پیروی نخواهی نمود. (آنها نباید تصور کنند که بار دیگر، تغییر قبله امکانپذیر است!) و حتی هیچیک از آنها، پیروی از قبله دیگری نخواهد کرد! و اگر تو، پس از این آگاهی، متابعت هوسهای آنها کنی، مسلما از ستمگران خواهی بود!
آیه چهارم:
«فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَینَنَا وَبَینَکُمُ اللَّهُ یجْمَعُ بَینَنَا وَإِلَیهِ الْمَصِیرُ» (سوره شوری، آیه۱۵).
پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آنچنان که مأمور شدهای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یکجا جمع میکند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!»
جمعبندی و نتیجه گیری
اولین گام برخورد با هر توطئه، باور توطئه است. اگر کسانی توطئه حتمی را توهم توطئه بنامند این خود اگر توطئه نباشد حداقل جهالت و نادانی است. و بعد از این مرحله هشیاری و آگاهی از ابعاد و عمق توطئه دشمن است.
تأمین امنیت، از نظر اسلام و بر اساس قرآن کریم همواره به عنوان یکی از مهم ترین اصولی است که برای تعالی و رشد یک جامعه پذیرفته شده، بلکه وجود آن ضروری است. امنیت از منظر تفاسیر قرآن کریم، تنها یک امنیت منفعلانه نیست، بلکه شامل امنیت فعال نیز می شود؛ بدین معنی که موانعی که بر سر راه تامین امنیت در اسلام در بعد فرهنگی-اجتماعی وجود دارد، گاه تهدیدهایی بالفعل هستند و گاه بالقوه. از دیگر سوی، فرهنگ – که روح حاکم بر جامعه و اجتماع است – زمانی می تواند کارکرد صحیح خود را در جامعه داشته باشد که بر اساس مبانی و اصول امنیت پایه ریزی شده باشد.
امنیت نیز ابعاد متفاوتی دارد که تمامی آنها می توانند بر دو حوزه فرهنگ و اجتماع تاثیر گذار باشند.
در یادداشت حاضر، بعد فرهنگی-اجتماعی اندیشه امنیتی اسلام با تکیه بر تفاسیر منتخب با مبنای «زندگی اجتماعی انسان» مورد بررسی قرار گرفته است. تلاش بر آن بوده است که از این مبانی، اصول، مؤلفه و شاخص های مرتبط با موضوع استخراج گردد. در یادداشت حاضر به بررسی مبنای «زندگی اجتماعی انسان» پرداخته شده و از این میان به اصل «عدالت فرهنگی-اجتماعی» اشاره شده است. از این اصل مولفه «فرهنگ عدالت اجتماعی» استخراج شده است. بر اساس این مؤلفه ها به ترتیب شاخص های «پای بندی به پیمان و برخورد با پیمان شکنان» و «التزام به قوانین الهی» حاصل شده است. امید است که با مدنظر قرار دادن این اصل و به تبع مؤلفه و شاخص های آن، بتوان بعد فرهنگی-اجتماعی کشور را از آسیب های بالقوه و بالفعل دشمنان ایمن ساخت.
وفاداری به عهد از ارزش های انسانی است که اسلام عزیز آن را مورد تایید قرار داده است.
آن قدر این اصل مهم است که در قرآن کریم آمده است با منافقان قاطعانه برخورد کنید.
مردم جامعه اسلامی و همچنین متولیان تامین امنیت در جامعه به ویژه در بعد فرهنگی-اجتماعی باید به این موارد توجه ویژه ای داشته باشند و با آگاه سازی مردم و نصب العین خود قرار دادن این موارد، از هرگونه اقدامی که موجب وابستگی جامعه اسلامی به دشمنان می شود (در هر حوزه ای به ویژه حوزه فرهنگ) جلوگیری کنند.
منابع
- قرآن کریم
- جوادی آملی، عبداله (۱۳۹۰) تسنیم، قم: اسراء.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (۱۴۱۲) مفردات ألفاظ القرآن با تحقیق و تصحیح صفوان عدنان داوودی، بیروت: دارالقلم.
- طبرِسی، فضل بن حسن، (۱۳۷۲) مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو.
- طیب، سید عبدالحسین، (۱۳۷۸) اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران: اسلام.
- مطهری، مرتضی، (۱۳۸۱) مجموعه آثار تهران: صدرا.
- مکارم شیرازی، ناصر، (۱۳۷۴) تفسیر نمونه تهران: دارالکتب الإسلامیة.
- و...
نظر شما :