سلسله یادداشت ها پیرامون مکتب و اندیشه دفاعی – امنیتی جمهوری اسلامی ایران؛(۱)

مبانی جامعه شناسی بعد فقهی- حقوقی اندیشه امنیتی امام خمینی (ره)؛(۱۴)

سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی
تعداد بازدید:۱۹۶
مبانی جامعه شناسی بعد فقهی- حقوقی اندیشه امنیتی امام خمینی (ره)؛(۱۴)

سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی و محمدرضا رضائیان کوچی
با همکاری آقای حمید صادقی

مقدمه

از عناصر مبنایی در فهم اندیشه امام خمینی (ره) جامعه است. در این خصوص ممکن است پرسش‌هایی مطرح شود. آیا مصالح فرد و مصالح جامعه مقدم است یا مصالح جامعه بر مصالح فرد تقدم دارد؟ آیا فرد باید در جامعه هضم گردد و اسیر جبر جامعه باشد یا جامعه باید به‌مثابه بستر تربیت انسان تلقی شود؟ رابطه متقابل جامعه با فرد چگونه ترسیم می‌شود؟ با آگاهی از تولید و بازتولید بسیاری از مفاهیم، نهادها، نقش‌ها و ساختارهای جامعه‌شناسی و کاربرد آن‌ها توسط امام خمینی (ره) نظیر انقلاب، استکبار، استعمار، نابرابری اجتماعی، برابری، جامعه، روابط متقابل، نظم، قانون، نوگرایی، طبقه، قشر، تغییر و دگرگونی اجتماعی، هم‌بستگی، بسیج، توده، ملت، امت، وحدت، کثرت، جهان اسلام، جهان مستضعفین، شهرنشینان، روستائیان، اقلیت‌ها، خانواده، مدرسه، مسجد، دانشگاه، کارخانه، روشن‌فکر، کارگر، کشاورز، سیاست، جنگ، رقابت، تفرقه، کشمکش، مذهب، دین، فرهنگ، زبان، قوم، نژاد، دموکراسی، جمهوری، گروه، انجمن، اصناف، مجلس، انتخابات، طبقه متوسط، طبقه ضعیف، طبقه ثروتمند، دولت، کشور و ارتش که گویای رویکرد دینی ایشان به جامعه‌شناسی و نگرش جامعه‌شناختی به دین و مفاهیم و نهادهای آن است. در این رابطه ارزیابی جامعه در دیدگاه امام خمینی (ره) قابل‌توجه است.

بدنه اصلی

از منظر امام، انبیا و اولیا الهی برای اصلاح و هدایت فرد و جامعه فرستاده شدند و سیاست مختص آن‌هاست و غیر آن‌ها نمی‌توانند چنین سیاستی را اعمال کنند. وی در این زمینه بر آن باور است که «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و این‌ها را هدایت کند به‌طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص انبیاست. دیگران سیاست را نمی‌توانند اداره کنند این مختص به انبیا و اولیاست و به‌تبع آن‌ها به علمای بیدار اسلام..» (امام خمینی، ۱۳۸۴، ج ۱۳: ۲۱۷).امام خمینی (ره) معتقدند «تمام انبیا از صدر بشر و بشریت برای این بود که جامعه را اصلاح کنند و فرد را فدای جامعه می‌کردند. ما فردی بالاتر از خود انبیا نداریم، ما فرد بالاتر از ائمه (ع) نداریم، این افراد خودشان را فدا می‌کردند برای جامعه. اگر چنانچه شخصی یا گروهی بخواهند یک جامعه را تباه کنند یک حکومت را که حکومت عدل است تباه کنند، با بینات با آن‌ها باید صحبت کرد. نشنیدند با موازین، موازین عقلی، نشنیدند با حدید. بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا وقتی‌که با مصالح جامعه معارضه کرد فرد باید فدا بشود. «سیدالشهدا روی همین میزان آمدورفت و خودش و اصحاب خودش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه بشود. جامعه باید اصلاح بشود «لیقوم الناس بالقسط» (حدید/۲۵). باید عدالت در میان مردم در بین جامعه محقق شود» (امام خمینی، ۱۳۸۴، ج ۱۵: ۱۴۶-۱۴۸).

جامعه توحیدی دارای ساخت و کارکردی است که اجزای آن موردنظر قرار می‌گیرد. البته این اجزا از شعور و اراده برخوردار است که به‌صورت پویانگارانه، نه ایستانگرانه موردتوجه قرار می‌گیرند که درنهایت کل جامعه با توجه به اجزای آن موردبررسی قرار می‌گیرد. مفهوم جامعه توحیدی در نظر امام منبعث از اهل توحید است که در ساخت این جامعه بایستی همه مراتب موردتوجه قرار گیرند و همه اجزای آن با حفظ مراتبشان باید یک مقصد و آن‌هم مقصد الهی را در نظر بگیرند و درنهایت کارکردی که این جامعه می‌تواند داشته باشد ایجاد یگانگی وحدت و نظم اجتماعی است که بر اساس آن می‌توان به هدف غایی نائل آمد.

ازنظر امام «در جامعه توحیدی همه برای یک مقصد هستند. جامعه توحیدی عبارت از جامعه‌ای است که با حفظ همه مراتب یک نظر داشته باشد کانه یک موجودند. شهربانی، شهرداری- عرض می‌کنم که- ارتش، ژاندارمری، سایر قشرهای دولت، ملت، رئیس‌جمهوری، پایین‌ترین، هم با حفظ مراتبشان یک مقصد داشته باشند و آن‌یک مقصد الهی کانه همان‌طوری که یک جامعه توحیدی در خود بدن انسان است. انسان به‌منزله جامعه توحیدی است، چشم، گوش، دست این‌ها، اما فرمان فرما دارد، هم فرمان بردارد. مغز فرمان می‌دهد، دست‌فرمان می‌دهد اما همه یک‌راه دارند. همه برای این است که این کشور فردی را اداره کنند. هم دنبال این‌اند که فرمان از بالا می‌آید و پایین هم اطاعت می‌کند، لکن جامعه توحیدی است. اعضای یک هیکل‌اند، یک هویت‌اند، لکن درعین‌حالی که اعضای هویت‌اند و همه به هم برای همین هویت دارند زحمت می‌کشند، لکن فرمانفرها و کارفرما و کاربر داریم. جامعه توحیدی را وقتی‌که از انسان آوریم برای جامعه، این فرد که به‌منزله یک جامعه توحیدی بود یعنی قوای مختلف، اعضای مختلف در یک فرمان و یک‌راه تخطی نمی‌کند» (امام خمینی، ۱۳۸۴، ج ۱۱: ۱۳۶-۱۳۷). در تفکرات وحدت وجودی توحیدی جامعه از تجانس و یگانگی برخوردار است و به‌عنوان تجلی از هستی مطلق نشانگر تجانس جمیع اجزاء و یگانگی تمام ابعاد آن خواهد بود.

امام خمینی (ره) جامعه توحیدی را به تصویر کشید که تداعی‌کننده بعد اجتماعی یا به عبارتی بازتولید جامعه‌شناختی اصل فلسفی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» بوده است (طباطبائی، بی‌تا: ۳۸۵). ایشان در توضیح جامعه توحیدی می‌گویند «جامعه توحید عبارت از جامعه‌ای است که با حفظ همه مراتب یک نظر داشته باشند کانه یک موجودند. قشرهای دولت، ملت، رئیس‌جمهور، پائین تر هم با حفظ مراتبشان یک مقصد داشته باشند و آن مقصد الهی کانه همان‌طوری که یک جامعه توحیدی در خود بدن انسان است» (امام خمینی، ۱۳۸۴، ج ۱۱ :۱۳۶). جامعه توحیدی «معنایش این است که درعین‌حالی که حکومت همه این‌ها یک فکر داشته باشند، جامعه توحیدی معنایش این است که همه این‌ها به خدا فکر کنند، توجه به خدا داشته باشند نه هرج‌ومرج باشد» (همان :۱۰۳).

امام در راستای حرکت انسان در جامعه نمونه انسان کامل و انسان ناقص را از همدیگر تفکیک می‌کنند و انسان در این کشاکش می‌تواند به الوهیت برسد و یا عکس آن به انحراف کشیده شود. «والعصر إن الإنسان لفی خسر، می‌گویند عصر، انسان کامل، امام زمان سلام‌الله است، یعنی عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات یعنی قسم به انسان کامل. إن الإنسان لفی خسر. این انسان که اینجا می‌گوید همین انسان یک سر و دو گوش است که ما انسان اش می‌گوییم. خطاب با ماست که سر دوراهی واقع شدیم. یک‌راه انسانیت که این صراط مستقیم است یک سرش به طبیعت است و یک‌طرفش به الوهیت. یک‌راه هم انحراف از انسانیت به چپ و راست. اختیار با شماست که این دو راه را اختیار کنید، از هر طرف انحراف باشد از انسانیت دور می‌شود» (بی‌آزار شیرازی، ۱۳۸۶: ۹۱). در جدل تاریخ، انسان یا متصل به‌حق شود و با جدل خلاق خویش تاریخ را به‌سوی نور و زمین آسمان هدایت می‌کند و یا وامانده شده و جدلش به شکل جدل مفلوج درمی‌آید (تنهایی ،۱۳۸۹ :۵۹). برخلاف اندیشه کسانی که دین را عامل ازخودبیگانگی یا افیون ملت‌ها می‌پنداشتند (آندره، ۱۳۶۲: ۲۶) و یا عده‌ای از نظریه‌پردازان که بعد از سپری شدن دوره فلسفه اسکلاستیک و حاکمیت کلیسا دین را از دخالت در سیاست و مبارزات سیاسی بر حذر می‌پنداشتند (پازاگراد، بی تا: ۲۰)، امام خمینی (ره) استکبار را عامل فساد و بی‌عدالتی در جامعه معرفی می‌کند و با الهام از قرآن و سیره پیامبران، دین الهی را کانون مبارزه با استکبار دانسته و مبارزه با استکبار را به‌مثابه یک استراتژی همیشگی جزء رسالت و وظیفه جامعه مؤمنین می‌شمارد.

در رابطه با اصول حاکم بر مبانی جامعه‌شناسی اندیشه امنیتی امام خمینی (ره) دو اصل مصلحت‌اندیشی و اصل اقتدارمداری قابل‌بیان است. در رابطه با اصل مصلحت‌اندیشی در اندیشه امنیتی امام خمینی (ره) لازم به ذکر است مصلحت عمومی که به معنای ملاحظه منافع عالیه دولت یا امت بکار می‌رود، تعبیری است که بسیاری از امور به‌ظاهر مغایر با قانون اساسی و قوانین شرع بر اساس آن توجیه می‌شود. امام خمینی (ره) همواره مصلحت را به‌عنوان یکی از ملاکات شرعی در صدور فتوا و تصمیم‌گیری‌های اجتماعی و امنیتی مدنظر داشته است. امام خمینی (ره) پس از تشکیل حکومت اسلامی با سازوکار جمهوری اسلامی در ایران، بر نظریه مصلحت برای حفظ نظام تأکید ورزیده اند. همچنین دورنمای غفلت از مصلحت نظام و مقاومت در برابر آن را خطرناک توصیف کردند که ممکن است شکست اسلام و مسلمین را در پی داشته باشد. در رابطه با اصل اقتدارمداری در اندیشه امنیتی امام خمینی (ره) شایان توجه است که بحث قدرت و اقتدارمداری مباحثی گسترده در حوزه دانش امنیتی را به خود اختصاص داده‌اند. در جهان‌بینی امام خمینی (ره) منشأ هر قدرتی خداوند است. درواقع در جهان‌بینی الهی که ماهیتی از او و به‌سوی او دارد منشأ و هدف قدرت، خداوند است. پس تمامی قدرت‌ها از خداست. بنابراین قدرت سیاسی در اسلام مشروعیت خود را از ناحیه خداوند می‌گیرد و هر قدرتی مجزا از وحی نامشروع تلقی می‌گردد. اقتدارمداری یعنی توانا بودن. با عنایت به آیه ۶۰ سوره انفال «واعدوا لهم ماستطعتم من قوه» می‌توان گفت اصل اقتدار یا مقتدر بودن و اصل نیرومند بودن در حدی که دشمن بترسد و به خود اجازه تهاجم ندهد مقصود و مدنظر آیه می‌باشد. در باب نسبی یا مطلق بودن این اصل می‌توان گفت تا مادامی‌که دشمن هست اصل قدرت هم وجود دارد. در رابطه با اصل مصلحت‌اندیشی، مؤلفه‌ها و شاخص‌های اولویت‌سنجی در انتخاب مصلحت (ارجحیت مصلحت اسلام، تقدم عدالت بر مصالح عامه، زمان‌سنجی در انتخاب مصلحت، نفی منفعت‌طلبی) و چارچوب شناسی در مصلحت‌اندیشی (دین‌محوری، عدل محوری، رفع حداکثری تزاحم، پایداری نظام اسلامی، اهتمام به امور مسلمین) قابل‌بیان است. در رابطه با اصل قدرت و اقتدارمداری مؤلفه‌ها و شاخص‌های نفی ظلم (عدم توسل به سازوکارهای مبتنی بر انظلام و استرحام، اتخاذ رویکرد اصولی در مواجهه با عوامل مخل نظم عمومی، الگوبرداری از سیره علوی و نبوی در برخورد با عوامل جبر و ستم، نفی اصل غدر، مقابله فرهنگی) و توجه به سازوکارهای هدفمند در اقتدارمداری (توسل به سازوکار تقیه، قاعده اعمال زور نسبی، قاطعیت و شدت عمل، نفی تجاوز و تعدی، قیام در راه خدا به‌مثابه رهیافت عملی حفظ امنیت، توسل نسبی به قوای قهریه) قابل‌ذکر است.

جمع بندی:

درنهایت با توجه به تعریف به‌عمل‌آمده از جامعه توحیدی و انسان و با در نظر گرفتن فرهنگ اسلامی در جامعه می‌توان بیان نمود که در دیدگاه تفسیری شیعی و اسلامی امام خمینی (ره)، جامعه و انسان زمانی از کارکرد مهم تلقی می‌شوند که به‌صورت پویانگارانه مقرب به درگاه حضرت حق شوند و جامعه آگاه و سالم بر طبق موازینی و یگانه از طرف ذات حق که در میان اجزا و افراد انسانی تعیین گردیده است رهبری می‌شود. امام خمینی (ره) جامعه و نظام اجتماعی را در طول نظام هستی فرض نموده است و بر آن باور است که پروردگار هستی از طریق پیامبران الهی اهداف و مقاصد جامعه و زندگی اجتماعی را مشخص نموده و در اختیار بشر قرار داده است و آنان را ذی‌حق در سیاست و هدایت جوامع و افراد و اطاعت از اوامر آنان را واجب شمرده است. در مسئله تقدم ارزش جامعه بر فرد، مصالح جامعه مقدم بر فرد فرض گردیده است و اصل وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت بازتعریف جامعه‌شناختی شده است و برمبنای آن تئوری جامعه توحیدی تبیین گردیده است.

منابع

  1. قرآن کریم
  2. امام خمینی (ره)، روح‌الله، صحیفه نور، تهران، موسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی (ره )،۱۳۸۴.
  3. بی‌آزار شیرازی، عبدالکریم، رساله نوین امام خمینی (ره)، ج ۴، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ،۱۳۸۶.
  4. پازاگراد، بها الدین، مکتب‌های سیاسی، تهران، اقبال، بی‌تا.
  5. پیتر، آندره، مارکس و مارکسیسم، ترجمه شجاع‌الدین ضیائیان، دانشگاه تهران، ۱۳۶۲.
  6. تنهایی، حسین ابوالحسن، درآمدی بر مکاتب و نظریه‌های جامعه‌شناسی، تهران، نشر مرندیز ،۱۳۸۹.
  7. طباطبائی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی مرتضی مطهری، قم، انتشارات اسلامی، بی‌تا. ‌‌‌‌‌‌

کلید واژه ها: جامعه شناسی اندیشه دفاعی - امنیتی جامعه توحیدی اقتدارگرایی ارزش های اجتماعی


نظر شما :