افغانستان در وضعیت بیم وامید
افغانستان در وضعیت بیم وامید
پس از دو دهه اشغال افغانستان توسط آمریکا و دیگر کشورهای غربی، تلاش آنها برای روی کار آوردن دولتمردان متمایل یا وابسته به خود، نحوه برخورد آنها با جریانها و گروههایی چون طالبان و..... در هفتههای گذشته با وجود توافق آمریکاییها با طالبان بر آتشبس، بمباران مواضع طالبان و مناطق مسکونی در قندهار و هرات و دیگر شهرها، این سؤال در افکار عمومی مطرح نمود که برنامههای آمریکا برای افغانستان چیست؟ چه دلایلی پشتصحنه خروج نظامیان آمریکا از افغانستان وجود دارد، آیا سران آمریکایی نمیدانستند در صورت خالیکردن پشت دولت کابل، به احتمال زیاد بهسرعت این دولت ساقط میشود و طالبان مجدد بر افغانستان حاکم خواهد شد؟ اگرچه شواهد حاکی از آن است که دولت غرب گرای حاکم بر افغانستان به مراتب برای آمریکاییها بهتر از طالبان بوده است.
در واقع می توان بیش از ۶.۰۰۰ کشته و ۲۰.۰۰۰ زخمی، بیش از ۲ تریلیون دلار هزینه که غربیها در طول ۲۰ سال اشغال افغانستان متحمل شدهاند، فشار سنگین افکار عمومی در آمریکا، و شرایط نامطمئن افغانستان برای آمریکاییها، از عوامل محوری پذیرش این شکست تاریخی دانست. آمریکاییها میدانستند که حملات هوایی آمریکا به طالبان به نوبه خود باعث همگرایی بیشتر مردم با این گروه خواهد شد، لذا همراه با تهاجمهای موردی زمینه را برای خروج هرچه سریعتر خود از باتلاق افغانستان و شرایط برای تسلط سریع طالبان بر بیشتر ایالتهای افغانستان به ویژه کابل فراهم نمود، مضاف بر اینکه آمریکا در سالهای اخیر تلاش نموده با خلق و گسترش داعش، محیط پیرامونی چین و روسیه را متلاطم نماید.
حوادث اخیر افغانستان را باید با تمرکز بر شرایط چهاردهه این کشور به ویژه در تحولات ناشی از دو دهه اشغالگری و آثار و نتایج آن در رفتار دولت غربگرا، طالبان و اقشار عمومی مردم تحلیل و تفسیر نمود.طالبان توانستند بعد از چند ماه جنگ و تصرف شهرها و ایالتهای افغانستان بدون کمترین درگیری وارد کابل شده و حاکمیت بر اکثر مناطق و پایتخت آن کشور یعنی کابل را در دست گیرند، اگرچه تصرف کابل توسط طالبان متعددی دارد، اما اشغالگری و دست نشاندگی رهبران قدرت طلب و خودخواه افغانستان دو دلیل محوری این دگرگونی در حاکمیت افغانستان هستند. مردم مظلوم افغانستان در طول چهار دهه گذشته به دلیل اشغالگری خاک کشورشان توسط بیگانگان و حکمرانی دولتهای وابسته به بیگانه صدمات زیادی دیدهاند، زیرا بیگانگان اعم از شوروی سابق، آمریکا و اعضای ناتو برای پیشبرد منافع خود با حیثیت، فرهنگ، عزت و استقلال مردم مسلمان افغانستان مقابله کردهاند و رهبران خودخواه افغانستان به تنها چیزی که اهمیت ندادهاند منافع ملی، فرهنگ، آسایش و رفاه مردم افغانستان بوده است.
آمریکاییها با اشغال افغانستان این کشور مسلمان را جولانگاه خود قرار داده و تلاش نمودند با تضعیف و یا نابودی فرهنگ دینی - میهنی ملت افغان به منافع نامشروع خود برسند و از این رهگذر ضمن بهرهگیری از ظرفیتهای مادی خود بیشترین استفاده را از ابزار جنگ نرم و تهاجم فرهنگی نمودند تا فرهنگ غربی و آمریکایی را بر کشور مسلمان افغانستان حاکم کنند. در این راهبرد کلان، حمایت آنها از دولتمردان و کارگزاران غرب زده از محوریترین ابزارها قلمداد میشد، کارگزاران و دولتمردان وابسته به بیگانه و قدرتطلب هم مردم را از حکومت جدا میکنند و هم باعث بی اعتمادی به دولت و هم بیاعتنایی به خطر دشمن میشوند، سقوط سریع ارتش ملی افغانستان با حدود سیصد هزار نیرو و تجهیزات نسبتاً پیشرفته نظامی این نکته را آشکار میسازد که وابستگی به دیگر قدرتها و جدایی از مردم تا چه حد میتواند پایههای یک نظام سیاسی را تهدید کند. ملت افغان در دو دهه گذشته این واقعیت را با همه وجود درک کردهاند که آمریکا و دیگر کشورهای غربی نه دلسوز ملت افغان هستند و نه آبادی به ارمغان میآورند.
افغانستان که در همسایگی جغرافیایی چهار قدرت بزرگ: چین، روسیه، هند و ایران است و شاهد تحولات چهاردهه اخیر به ویژه شکست مفتضحانه آمریکا در یک عرصه اشغال و جنگ نظامی کشور بوده به دلایل بسیاری کشور مهمی است.
افغانستان منابع و معادن زیرزمینی فراوانی از جمله گاز طبیعی، مس، کرومیت، روی، آهن، اورانیوم و سنگهای قیمتی دارد که ارزش آن بیش از ۳ هزار میلیارد برآورد شده است، این کشور دارای بیش از ۵.۰۰۰ گونه گیاهی است که ارزش غذایی و دارویی فراوانی دارند. همچنین افغانستان از نظر منابع آبی در جهان جایگاه برجستهای دارد. بیش از ۷۵% جمعیت این کشور مسلمان که در حوزة فرهنگی - دینی ایران و اسلام قرار دارد به زبان فارسی تکلم میکنند و زبان رسمی آن نیز فارسی دری است.
افغانستان که در طول تاریخی طولانی با حکومت پادشاهی اداره میشد، مدت کوتاهی است که دارای نظام جمهوری شد و با کودتای جریان تحت حمایت شوروی در سال ۱۳۵۷( ه. ش) نامش به جمهوری دموکراتیک تغییر یافت.افغانستان در سال ۱۳۵۸ (ه.ش) به اشغال قوای شوروی سابق درآمد که با حرکت مجاهدانه مردمی به اخراج شوروی انجامید و دولت دست نشانده مسکو نیز سرنگون شد.
در سال ۱۳۷۱ (ه.ش) تا ۱۳۷۵ (ه.ش) دولت اسلامی به ریاست صبغه الله مجددی و برهانالدین ربانی در آن کشور شکل گرفت و پس از ۵ سال حکومت مجاهدین ساقط و طالبان به مدت ۵ سال امارت اسلامی را جایگزین دولت اسلامی کرد.
با سقوط طالبان و اشغال نظامی افغانستان توسط آمریکا و دیگر کشورهای غربی دولت موقت به ریاست حامد کرزای شکل گرفت و تا سال ۱۳۸۲( ه. ش) با قانونی موقت اداره شد و سپس در دی ماه ۱۳۸۲( ه. ش) با قانون اساسی جدید افغانستان به جمهوری اسلامی تبدیل شد.
در روزهای اخیر طالبان در یک حرکت برنامهریزیشده اکثریت قریب به اتفاق سرزمین افغانستان را به تصرف خود در آورده و با ورود به کابل بار دیگر عنوان" امارت اسلامی افغانستان" مطرح شده است.
حال سؤالی که به ذهن متبادر می شود این است که افغانستانی که در قرن ۱۹ توسط انگلیس، در قرن ۲۰ توسط شوروی سابق، و در دو دهه ابتدایی قرن ۲۱ توسط آمریکا اشغال کرد و در هر سه نوبت مردمش با مجاهدت و قهرمانی بیگانگان را از این کشور مفتضحانه اخراج نمودهاند و آن را به کشوری که گورستان مهاجمین است به جهان شناسانده اند، با چه سرنوشتی از لحاظ حاکمیت روبرو میشود؟
اشغالگران اگرچه در مقابله با ملت افغانستان شکست خوردهاند، اما راهاندازی جنگ داخلی بین اقوام و روی کار آوردن دولتهای وابسته به خود را در محور برنامه قرار داده و سیاست آنها این بوده که ملت افغانستان به دولت ملی برخاسته از رأی مردم نرسد.
ملت افغانستان از دوران حاکمیت ۵ ساله طالبان و از دوران ۱۸ ساله جریان غربگرا و تحتالحمایه آمریکا خاطره خوشی ندارند، زیرا طالبان با تمرکز بر اندیشههای متحجرانه و افراطی بسیاری از ظرفیتهای ملی افغانستان را از بین برد و برای غربیها بهانههای لازم را فراهم آورد تا این کشور را به اشغال خود درآورند، دولت غربگرا نیز با بیتوجهی به خواستههای مشروع مردم، دست بیگانگان را در این کشور باز گذاشت که افغانستان به صحنه مقابله بیگانگان و جریانهای ماجراجو بدل شود و ملت افغان وجهالمصالحه آنها قرار گیرند.
محرز است که طالبان در سالهای ۷۵ تا ۸۰ در درون حاکمیت خود و پس از آن مرتکب تندروی های بسیاری شده است. ممانعت از تحصیل زنان و ممانعت از فعالیتهای اجتماعی آنها، تخریب ابنیه تاریخی ارزشمند، مخالفت با مظاهر تمدن غرب نظیر سینما و تلویزیون و… بخشی از این تندرویهاست. این افراطگراییها میتواند منشأ مذهبی یا سیاسی داشته باشد و برخی معتقدند عقاید و رفتار طالبان، آمیزهای از برداشتهای سطحی آنها از شریعت، آداب و رسوم قومی و همچنین، قدرت طلبیهای سیاسی بوده است. خشونت طلبی و اقدامات افراطی طالبان ممکن است جنبههای سیاسی و قدرتطلبانه داشته یا ناشی از برداشتهای انحرافی برخی از آنها از شریعت بوده و در موارد زیادی ناشی از نفوذ رهبران بعضی از کشورهای عربی در سازماندهی این گروه باشد.
گرچه طالبان در طول سه دهه از عمر سیاسی - مذهبی خود اندیشهها و عملکردهای ناشایستی از خود بروز داده است، اما واقعیت این است که بخش زیادی از جامعه ۴۰ میلیونی افغانستان به لحاظ قومی - مذهبی به نوعی تحت تأثیر این جریان هستند. این گروه بر اساس برآوردها حدود ۲۰۰ هزار نیروی رزمی دارد که حدود ۳۰ هزار نفر از آنها به صورت کامل و دائمی با تجهیزات در اختیارشان هستند، سران طالبان طی دو دهه اخیر که افغانستان با اشغال و دولت ناکارآمد ملی روبرو بوده است و آثار برخوردهای افراطی خود را در صحنه افغانستان مشاهده میکند، امروزه مدعی هستند که از گذشته خود عبرت گرفته و فارغ از فضای قومیتی هم اینک در تلاش هستند در قاعده ملی و در راستای خواسته عمومی ملت ۴۰ میلیونی افغان دیده شوند.
در چنین شرایطی شکل گیری یک دولت قدرتمند فراگیر در افغانستان از ضرورت های اجتنابناپذیر این کشور اسلامی است و ایده مذاکرات افغانی - افغانی از الزامات محوری این موضوع مهم است. طالبان برای اثبات ادعاهای خود باید در عمل ثابت کند که از گذشته خود عبرت گرفته و از افکار و اقدامات افراطی و تفرقهافکنانه دست بردارد و در راستای وحدت افغانستان، همگرایی واقعی با ملتهای منطقه به ویژه ملت ایران که سابقه بسیار درخشان دینی - فرهنگی با ملت افغانستان دارد را با صداقت در دستور کار قرار دهد. برخی از این ادعاها عبارتند از:
۱- نظام اسلامی موردنظر طالبان نظامی است که در آن عدالت اسلامی بر اساس رهنمودهای فقه اسلامی اقامه خواهد شد؛
۲- این نظام در تعادل برادر گونه و اسلامی با کشورهای اسلامی به ویژه همسایگان افغانستان خواهد بود؛
۳- نظام اسلامی افغانستان خواهان رابطه حسنه و برادر گونه با ملت و دولت ایران است و امیدواریم رابطه برادری با جمهوری اسلامی ایران روزبهروز تحکیم شود؛
۴- نظام اسلامی (امارت اسلامی) تا آخرین فرد عنصر ناتو را اشغالگر تلقی میکند و به جهاد خود علیه اشغالگران ادامه خواهد داد؛
۵- در حکومت اسلامی طالبان حقوق افغانها از هر قوم و مذهب حفظ خواهد شد و همه باید در این حکومت اسلامی سهیم باشند، بدون شک برادران شیعه هم در شورا حضور خواهند داشت و در تصمیمها مشارکت خواهند کرد؛
۶- طالبان هیچگونه همکاری با آمریکا علیه هیچیک از همسایگان افغانستان نخواهد کرد؛
۷- درباره نظام آینده در مذاکرات بین الافغانی تصمیم گیری خواهد شد؛
۸- افغانستان باید یک نظام واحد، افغان شمول، قوی و اسلامی داشته باشد؛
۹- مسئله فلسطین یک مسئله اسلامی است و رژیم صهیونیستی یک رژیم غاصب است؛
توجه به ماهیت فکری طالبان، تحلیل عملکرد حکمرانی این گروه بر برخی مناطق، و نیمنگاهی به اقدامات و رفتار طالبان در زمان تشکیل امارت اسلامی، در کنار اینکه طالبان بخشی از واقعیت جامعه افغانستان است، بسیار با اهمیت است.
اما اشغالگران آمریکایی که از ملت افغانستان شکست مفتضحانهای خوردهاند و سران آمریکا اعتراف کردهاند که فرهنگ و دین ملت افغانستان را نفهمیده و به آن بیاحترامی کردهاند به دنبال آن هستند که شکست تاریخی خود را - که با سرمایهگذاری بیش از دو تریلیون دلار و بیش از ۶.۰۰۰ کشته و چندین برابر مجروح در این دو دهه دنبال کردهاند، جبران کنند. برخی از اهداف آنها عبارتند از:
۱- آنها در تلاشاند تا از یک شکست قطعی یک کانون آشوب منطقه ای برای محیط راهبردی پیرامون در افغانستان ایجاد کنند؛
۲- سران متکبر آمریکا به دنبال بهرهگیری از اطلاعات راهبردی برای تحریکات آینده هستند که در دو دهه اشغال به دست آوردهاند؛
۳- آمریکاییها به دنبال شکل نگرفتن دولت فراگیر در افغانستان بوده و اقدامات غیر معقول احتمالی طالبان میتواند زمینه ساز باشد؛
۴- اگرچه طالبان جریانی تحت سیطره آمریکا نیست، اما تجربه ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان میتواند اقدامات طالبان را برای آمریکاییها قابل پیشبینی و آن ها را قادرسازد که از ابزارهای مختلف برای مدیریت طالبان در چارچوب راهبردهای کلان خود بهره گیری کنند؛
۵- به دلیل تَکَثُّر قومی در افغانستان و احتمال گرایش طالبان به تحمیل سلطه خود که موردپسند ملت افغان نیست، آمریکاییها با دامن زدن به چنین گرایشی تلاش میکنند تا افغانستان بهمثابه یک کانون بحران و ناامنی به امنیت پایدار دست نیابد، در این راستا توجه به این نکته که آمریکاییها تلاش نمودهاند با خلق و گسترش داعش، در محیط پیرامونی چین و روسیه شرایط آینده را در منطقه با ابهامات بیشتری روبرو کنند، بسیار ضروری است.
در چنین شرایطی که آمریکاییها مجبور به اقرار به شکست در افغانستان شدهاند باید توجه کرد که آنچه در ماجرای اخراج آمریکا از افغانستان اتفاق افتاده، شکست هیمنه پوشالی آمریکا در منطقه غرب آسیا است و میتواند مقدمهای برای اخراج آمریکا از این منطقه باشد و این نشانگر آن الست که اخراج آمریکا از منطقه صرفاً متکی به جنگ نظامی گسترده نیست، بلکه عزم و اراده ملتها، گروهها و جریانهای مخالف سلطهگر ظرفیت بالایی برای تحقق این اخراج دارد. بنابراین اگرچه طالبان در گفتارها و رفتار اخیر خویش - با وجود برخی خشونتها و تعدیهای رخ داده در برخی مناطق افغانستان - نشان داده است که در مواضع خود حساب شدهتر عمل میکند، اما رفتار طبیعی آن گروه را باید پس از قدرتیابی ملاحظه کرد، زیرا کناره گیری مردم افغانستان از مقابله جدی با طالبان به معنای رضایت از طالبان و پذیرش تسلط آنها نیست. در حقیقت نحوه رفتار مردم افغانستان در خلال حوادث روزهای گذشته ناشی از تنفر آنها از حکام غربگرا و کشورهای اشغالگر به ویژه آمریکا است. برایناساس ملت افغانستان خود را در هیچیک از طرفین منازعه تعریف نمیکنند و اگرچه در این شرایط در جایگاه ناظران نگران رخدادهای میدانی موضع گیری کردهاند، اما حقیقت این است که آنها به دنبال حفظ استقلال، عزت، فرهنگ، امنیت و رفاه افغانستان و ملت مظلوم این کشور هستند.
در چنین شرایطی ضروری است که افکار عمومی ایران اسلامی، به دور از قضاوتهای شتابزده با درنظر گرفتن واقعیتهای محیطی و اهداف شوم دشمن شماره یک بشریت و امت اسلامی بهویژه دو ملت ایران و افغانستان یعنی آمریکای سلطه گر از یک سو، و از سوی دیگر شرایط حاکم بر افکار و رفتار جریانها و گروههای دست ساخته نظام سلطه بیش از هر چیز بر مصالح عمومی ملت مظلوم افغانستان تمرکز نموده و آیندهای را برای افغانستان مظلوم ترسیم نمایند که به دور از افراطی گری و در راستای حاکمیتی فراگیر و همه شمول و نفی سلطهگری بیگانگان در آرامش و امنیت قرار گرفته و با کار و تلاش جدی ویرانیهای ناشی از چهار دهه جنگ و نزاع و اشغالگری را با عزم و اراده بازسازی کنند، اکنون که افغانستان در وضعیت بیم و امید به سر میبرد، بهتر آن است که ملت افغان و امت اسلامی بجای اختلاف، نزاع، درگیری و افراطی گری و ناامنی مورد نظر آمریکاییها، امید به همگرایی ملی اقوام و مذاهب در شکل دهی دولتی فراگیر که ملاحظات قومی - مذهبی و فرهنگی و نیازهای معیشتی و امنیتی ملت مظلوم افغانستان را درنظر بگیرد، توجه نمایند. افغانستان امروز، بیش از هر چیز به وحدت، همدلی، همگرایی، همزیستی مسالمتآمیز و مقابله با افراط گرایی و اشغالگری به صورت همزمان نیازمند است.
منبع: دفتر مکتب و اندیشه دفاعی و امنیتی دانشگاه و پژوهشگاه عالی دفاع ملی و تحقیقات راهبردی
نظر شما :