موانع پیشرویِ تشکیل کابینه رژیم صهیونیستی
روز پنجشنبه (۲۸ فروردین ۱۳۹۹) بعد از اتمامِ مهلت «بنی گانتز»، رئیس حزب آبی و سفید برایِ تشکیل کابینه، پارلمانِ رژیم صهیونیستی، کنست به فرمانِ رئیس این رژیم، مأمورِ انتخاب نخستوزیر شد. رژیم صهیونیستی طی مدت زمان یک سال اخیر (سال ۱۳۹۸) سه بار انتخابات پارلمانی برگزار کرد و مهمترین مسئلهای که مانع از تشکیل دولت و کابینه شد عدم توافق احزاب پیروز در انتخابات بود.
در این انتخابات دو طیف رأی آوردند؛ یکی طیف حزب راستگرای لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو که تقریباً اکثریت را کسب کرد و دیگری ائتلافِ آبی و سفید به رهبریِ بنیگانتز. باید توجه داشت ائتلاف آبی و سفید تقریباً ائتلافی از راستها و اعتدالیون داخل رژیم صهیونیستی است. اما مشکل اینجا است که هیچیک از این احزاب بدون رأی حزب آویگدور لیبرمن یعنی «اسرائیل بیتنا» یا «اسرائیل خانه ما» نمیتوانستند کابینه تشکیل دهند و لیبرمن نیز دو شرط داشت؛ نخست اینکه در کابینهای که نتانیاهو تشکیل دهد شرکت نخواهد کرد که خود مانعی بر سرِ تشکیل کابینه به شمار میرود. البته نتانیاهو نیز از آنجایی که لیبرمن پیشتر باعث سقوط دولت شده بود تمایل آنچنانی به مذاکره و همکاری با وی نداشت.
دوم اینکه در ائتلافی که قرار بود بنی گانتز تشکیل دهد ۱۵ نماینده از احزاب مشترک عربی حضور داشتند که یکی از خطِ قرمزهای لیبرمن همین ائتلاف با احزاب عربی است. لذا این دو عامل باعث شد که هیچیک از جریانات نتوانند ۶۱ کرسی را برای نخستوزیری و تشکیل کابینه بدست بیاورند.
در دوره جدید نیز همین اتفاقات را شاهد بودیم منتها چند مسئله دیگر نیز وجود داشت که مانع از تشکیل کابینه شد. باید توجه داشت که در این دوره حتی لیبرمن نیز از گانتز حمایت کرد و رئیس رژیم صهیونیستی نیز وی را مأمور تشکیل کابینه کرده بود. اما گانتز برایِ تشکیل کابینه با این مشکل برخورد کرد که احزاب اصلی برایِ تشکیل کابینه، احزاب عربی بودند. این در حالی است که در داخلِ ائتلاف آبی و سفیدها برخی اعضاء چون راستگرا هستند مخالفِ حضور اعراب در کابینه بودند. همین مسئله باعث شد که گانتز به سمتِ ائتلاف با نتانیاهو سوق داده شود. اگر گانتز و نتانیاهو با هم ائتلاف میکردند دیگر نه لازم بود که نتانیاهو با احزاب راستگرای تندرو ائتلاف کند و نه ائتلافِ آبی و سفیدها به احزاب مشترک عربی نیاز داشتند.
در نهایت این ائتلاف شکل گرفت و قرار بر آن شد که ریاستِ مجلس بر عهده گانتز باشد و نتانیاهو پست نخستوزیری را برعهده گیرد. همچنین قرار بر آن بود که گانتز یکی از پستهایِ مهم وزارتی را نیز بگیرد. اما ظاهراً طرفین بر سر این مسئله به اختلافاتی برخوردند. چراکه نتانیاهو به دلیلِ وعدههای انتخاباتیاش و حمایت کاخ سفید از وی، تعجیل دارد که کرانه باختری را به رژیم صهیونیستی الحاق کند اما گانتز از آنجایی که میداند این امر باعثِ تشدید ناآرامیها در سرزمینهای اشغالی میشود با آن مخالف بود. در عین حال بحثِ چگونگی تقسیمبندی وزارتخانهها و نوع چینشِ قدرت در کابینه نیز یکی از موارد اختلافی بین رهبران این دو جناح بود و آنها پس از چندین دور مذاکره در نهایت نتوانستند به توافق دست پیدا کنند و گانتز از تشکیلِ کابینه کنار کشید. حال باید منتظر باشیم ببینیم که چه اتفاقی میافتد؛ آیا مانند دور قبل، رئیسِ رژیم صهیونیستی شخصی از حزب لیکود مانند شخص نتانیاهو را مأمور تشکیل کابینه خواهد کرد که در این صورت باز باید ائتلاف کنند یا با توافقِ احزاب درون کنست، رئیس رژیم صهیونیستی شخصی تکنوکرات را برای تشکیلِ کابینه برمیگزیند. گزینه سوم هم برگزاری مجدد انتخابات است.
مسئلهای که اکنون رژیم صهیونیستی برایِ تشکیل کابینه با آن مواجه است به افولِ چپها و تقویت نوعی ملیگرایی و قدرت گرفتنِ احزاب راست باز میگردد. عموماً نیز توافق بین احزاب راستگرا دشوار است زیرا اغلب آنها نوعی تندروی دارند. در عین حال یکی از دلایل افول احزاب چپ در سرزمینهای اشغالی، تقویتِ ملیگرایی میان اعراب است. زیرا پیشتر احزاب عربی در قالب حزب چپ و کارگر تشکیل میشد اما امروزه این احزاب وارد عرصه شده و ۱۵ کرسی را در انتخاباتِ اخیر بدست آوردند.
مسئله دیگری هم که نباید از نظر دور داشت اینکه صهیونیستها به این باور رسیدهاند هرچند نتانیاهو طی چند سال اخیر توانسته بود رأی آنها را به دست بیاورد اما در حال حاضر اقبال چندانی ندارد که بتواند با حزب لیکود یا احزاب اولترا اورتدوکس یا اولترا یهودی کابینه تشکیل دهد. علت این امر نیز به شخص بنیامین نتانیاهو بازمیگردد؛ زیرا به دلیل بحثهای مربوط به فساد؛ نارضایتیها نسبت به او افزایش یافته است. در مقابل به دلیل قدرت زیاد نتانیاهو و نخستوزیری طولانیمدت وی، شاهد هستیم که هیچ رهبری در کنار او رشد نکرده تا در آینده بتواند جایگزینش شود.
با این تفاسیر به نظر میرسد که بعد از ۹ سال در راس قدرت بودن اکنون شرایط به سمتی میرود که نتانیاهو باید از صحنه کنار برود. البته با در نظر گرفتن دو مسئله ممکن است نتانیاهو مجدد به عرصه قدرت بازگردد.
نخست حمایتهایِ ویژه کاخ سفید از وی و دیگری افزایش تهدیدات علیه رژیم صهیونیستی. زیرا نتانیاهو هم در پیش بردن بحث معامله قرن موفق بوده که مدنظر آمریکا و شخص دونالد ترامپ است و هم با امنیتی کردن فضا توانسته در مدیریت بحرانهای امنیتی به زعم خود خوب عمل کند. این مسائل تا به امروز کارتهای برنده نخستوزیر رژیم صهیونیستی بوده است. در یک جمع بندی کلی میتوان گفت که در برهه فعلی بنیگانتز تا حدودی اعتبار خود را در ائتلافِ آبی و سفید از دست داده و به این ترتیب احتمالاً نتانیاهو برای نخستوزیری از شانس بیشتری برخوردار است. اما حتی اگر نتانیاهو موفق به تشکیل کابینه هم شود با توجه به ترکیب کنست در این دوره به نظر میرسد که وی نتواند دوره نخستوزیریاش را به پایان برساند و به دلیل اختلاف با احزاب دیگر مجبور به استعفا خواهد شد که این دیگر پایانی برایِ عصر بنیامین نتانیاهو خواهد بود.
منبع تحلیل: شورای راهبردی روابط خارجی
توضیح:
«گزارشات و تحلیلهای راهبردی ارائه شده از منابع معتبر داخلی و خارجی صرفاً برای آشنایی و تنویر افکار نخبگان و مدیران راهبردی کشور با تحلیلهای راهبردی روزآمد بوده و لزوماً منطبق با دیدگاهها و نظرات دانشگاه عالی دفاع ملی نمیباشد.»
نظر شما :