چه عواملی بر تصمیم گیری موفق تاثیر می گذارند؟
پژوهشکده مدیریت راهبردی
تاکنون کتابهای فراوانی درباره تصمیم گیری نوشته شده است. این کتابها چگونگی حل مسائل تصمیم را به ما میآموزند، اما از شناسایی فرصتهای تصمیم، سخنی به میان نمیآورند. ما با مطالعه این کتابها یاد میگیریم که چگونه گزینههای موجود را تحلیل کنیم و بهترین آنها را بر گزینیم، اما نحوه ابداع گزینههای جدید را فرا نمیگیریم. تمرکز بر گزینهها شیوهای محدود برای تفکر درباره موقعیتهای تصمیم است و برخورد آن با مسئله تصمیم، برخورد منفعلانه و نه پیش دستانه است. رویکرد شناختی به تصمیمات، این فرصت را به ما میدهند که به خلق گزینهها بیاندیشیم. این رویکرد علاوه بر خود شناسی به فرد کمک میکند به نقاط ضعف و قوت زیستی-شناختی خویش پی ببرد و با شناخت خویش بر محدودیتها غلبه و از فرصتهای فرارو بهترین بهره را ببرد.
در هر موقعیت تصمیم، ابعاد شناختی- عصبی، اهمیت بنیادی دارند و موضوعیت گزینهها فقط به این خاطر است که ابزاری برای بیان اندیشهها هستند، بنابراین در تفکر نخست باید بر اندیشهها تمرکز کرد و نه گزینههایی که احتمالاً آن اندیشهها را محقق میسازند. تفکر شناختی را به طور خلاصه میتوان خلاقیت هدایت شده برای تصمیم گیری دانست. این کتاب با آنچه که تاکنون خواندهاید، کاملاً متفاوت است و در آن فرآیندهای خلاقانه ای معرفی و تشریح میشوند که باید برای شناسایی مسائل تصمیم، ابداع گزینهها و تبیین اهداف از آن پیروی کرد.
بخشی از متن کتاب
مقوله تصمیم گیری، بسیار حیاتی و اساسی برای مدیریت، سازمانها و نظامها است. مقولهای که ریشه در گستره تاریخ بشر دارد و موفقیتها و شکستهای سازمانها، افراد و نظامهای مختلف اجتماعی و سیاسی در گرو آن است. آیا تصمیم گیری، پدیده عجیب و ناشناختهای است یا آنکه کار راحت و ساده ای است؟ هنوز به طور دقیق معلوم نیست که چگونه، چه موقع و کجا تصمیم ساخته و پرداخته میشود، اگرچه از نظر زیستی، عملکرد تصمیم گیری را به لپ فرانتال مغز نسبت میدهند و آسیب به این منطقه میتواند باعث اختلال در توانایی فرد در تصمیم گیری و انتخاب شود.
تصمیم گیری چنان با خصوصیات روانی تصمیم گیرنده آمیخته است که نمیتوان یکی را بدون دیگری مطرح و مورد مطالعه قرارداد. عوامل و عناصر شخصیتی از قبیل خلق و خوی، هوش، انرژی، بینش و نگرش و احساسات مدیر سازمان، همگی در تصمیماتی که او برای مجموعه اتخاذ مینماید، نقش مؤثر دارند، بنابراین از دیدگاه روان شناسی اجتماعی، مطالعه فرآیند تصمیم گیری می باید با در نظر گرفتن تمامی خصوصیات انسان تصمیم گیرنده انجام گیرد، یعنی علاوه بر مسئولیتهای رسمی و جایگاه مدیر در سلسله مراتب سازمانی به عنوان عوامل مؤثر در تصمیم گیری، شخصیت و عناصر روانی تشکیل دهنده شخصیت او نیز باید در نظر گرفته شود.
تصمیمات قابل برنامه ریزی تصمیماتی هستند که در حل مسائل تکراری و روزمره که از رویههای معین تبعیت میکنند مورد استفاده واقع میشوند. این تصمیمات تا حدودی آزادی عمل مدیر سازمان را محدود میسازند، زیرا سازمان به جای مدیر تصمیم میگیرد. تصمیمات غیر قابل برنامه ریزی تصمیمات بدون ساختار هستند، زیرا از قبل پیش بینی نشدهاند. تصمیمات مزبور به مسائل غیر معمول و منحصر به فرد مربوط میشوند. اگر مسئلهای چندان تکرار پذیر نباشد که بتوان برای آن خط مشی تعریف کرد یا آنچنان مهم باشد که توجه خاصی را طلب کند، باید از این نوع تصمیمات بهره جست.
تصمیم گیران واقعی بسیار متفاوت با تصمیم گیران عقلایی و اقتصادی عمل میکنند، به طوری که تمام خصوصیات فرد تصمیم گیرنده به هنگام تصمیم گیری وارد عمل میشوند. اگر چه پدیدهها به طور عام یکسان هستند، اما تعابیر آنها متفاوت است. هر فرد تعابیر خاص خود را در رابطه با مسائل مطرح میکند که بستگی به شرایط مختلف از جمله مفاهیم، باورها، ارزشها و عقاید دارد وبه نحوی وارد فرآیند تحلیل او میگردند. این فرآیند تحلیل متأثر از یک سلسله رویکردها از قبیل حذف یا گنجاندن درک غیر واقعی از مسائل است.
افرادی که دارای اعتماد به نفس بالایی هستند، از قدرت تصمیم گیری بالاتری برخوردار هستند و در شرایط بحرانی قادر به تصمیم گیری های مناسب میباشند. در حالی که افراد دارای اعتماد به نفس پایین، اغلب در تصمیم گیری های خود دچار مشکل هستند، آنها شاید برای امور خیلی جزئی، زمان خیلی زیادی صرف کنند تا تصمیم گیری لازم را انجام دهند و برخی از آنها حتی از شرایطی که آنها را ناگزیر از تصمیم گیری میکند فرار میکنند. به همین علت است که این افراد ریسک پذیری کمتری از خود نشان میدهند.
کتاب تصمیم گیری با رویکرد شناختی- عصبی به قلم حسن محجوب به نگارش درآمد و توسط دانشگاه و پژوهشگاه عالی دفاع ملی منتشر شد. جهت مطالعه نسخه دیجیتال این کتاب میتوانید به سایت طاقچه یا کتابراه مراجعه کنید.
نظر شما :